نیکول مریض شده.هزار جور دستگاه برای مشکلات قلبی و بیماری های دیگرش به او وصل کرده اند. دکتر ، خارج شدن اش از منزل را قدغن کرده. "من" اگر بودم ، نصف ِ نصف ِ این اتفاق ها برای ام می افتاد ، نمایش که هیچ ، آدم های دور و برم با خدای شان را هم تعطیل می کردم و می نشستم رو به قبله که" آهااای مردمی که تعطیل تان کردم...آی خدایی که تعطیل ات کردم...به دادم برسید!"
نیکول اما یک "باران" نیست! به شوهرش گفته که برای مان ایمیل بزند.(بله حتی تایپ هم برای اش سخت است استادکم) .مختصر و مفید.بی هیچ بیش و کمی.که:
کمی نا خوش ام.سفارت را برای روز جمعه کنسل می کنم.میهان ها را به دو روز تقسیم می کنیم.برخی پنج شنبه...برخی جمعه.مکان: خانه ی خودم!.موسیو ترتیب ِ کارها برای صندلی ها را می دهد. برای drink نمی توانیم به این سرعت هماهنگ کنیم!( چون می دانم الان دارید همه تان به این فکر می کنید و نه به حفظ کردن ِ متن تان!) .سعید و باران ، اگر کسی را می شناسید با موسیو هماهنگ کنید. پنج شنبه صبح ، ساعت دوازده این جا باشید. نیکول.
هر چه قدر دل تان می خواهد غر بزنید و ایمیل بزنید.راحت باشید بزغاله های من.*! خودتان را به در و دیوار نزنید! برنامه همین است که من می گویم و تمام!
و به این ترتب اجرا از روز ِ جمعه تبدیل می شود به "امروز " و "جمعه"! سعید اولین کسی ست که روی ایمیل ریپلای می کند به همه که :
بزغاله های عزیز ِ نیکول...همه به "اف" رفتیم!
* این اصطلاحی ست پر از محبت گویا! در زبان فرانسه که نیکول همیشه ما را از آن بهره مند می کند!
عزیزم...
Chon lotf dashti va addam kardi vazifame begam majbor shodam blogamo pak konam..bargardam australia baz misazamesh...mikhonamet hamchenan...cheerssssss
تا به زودی:)