Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II


زنگ می زنم به مادرک. با صدای آهسته می گوید:"سر کلاسم...بعدا زنگ بزن". قطع نمی کنم. گوش می کنم اش. که گوشی را می گذارد روی میزش و دوباره شروع می کند با دانشجویان اش از آن چیزهایی گفتن که هیچ کدام اش توی کله ی من و برادرک نرفت. ده دقیقه گوش می دهم اش. که با صدای مثل مخمل اش چه طور سعی می کند که توضیح بدهد،مثال بزند و بفهماند و به این فکر می کنم که توی تمام آن سال ها وقتی سعی می کرد که برای ام توضیح بدهد و به من بفهماند و برای ام مثال بزند...چه طور هیچ وقت به این فکر نکردم که صدای مادرک مثل شیشه صاف و مثل مخمل نرم است...



_________________________

پ.ن. امروز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم دوباره دل ام می خواهد بنویسم. "نوشتن" در این دهه ی مبارک به و"تن" ام بازگشت!

نظرات 8 + ارسال نظر
دریا 1393/11/13 ساعت 12:20

باران بنویس عزیزم.نوشته هایت را بی شمار دوست دارم.باور کن این وبلاگستان بدون نوشته های تو چیزی کم دارد.بیشتر بنویس

تو لطفی دریا جان

سیمین 1393/11/13 ساعت 13:55

تو می نویسی و شمعی درون من روشن می شود...

sheyda fandogh 1393/11/13 ساعت 20:16

الهی دورت بگردم که فهمیدی صداش مخملیه سرش سلامت بانو

بعد این همه انتظار همین 4 تا خط قبول نیست فریدا!
خوشبحال تو و مادرک :)

دختر نارنج و ترنج 1393/11/16 ساعت 15:58

سلام عزیز دل
پس خوبه که این دهه میمون و مبارک سر رسید که بوی گل و سوسن و یاسمن و نوشته های تو با هم بیان....
مادرهای عزیز و دوست داشتنی.............

بهترین مامان مارلی

شادی 1393/11/17 ساعت 03:03

بنویس خانومی. خوشحالمون کن

:)

سارا 1393/11/18 ساعت 21:57 http://haleman.blogsky.com

دهه زجر بالاخره به یک کار اومد

دقیقن:)))

دزیره 1393/11/19 ساعت 18:17

بارون بهاررررررررررررررررررررررررررر ............... هووووووو........... باروووووووووووووون.........

می شنوم...می شنوم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد