Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

برای همه ی روزهایی که روز دخترک هاست...

یادم باشد اگر روزی دختری داشتم و دخترم  یک روز تصمیم گرفت همه ی شهر و خاطره ها و دوست و خانواده و نازی و تنها برادرک اش را بگذارد و برود، بغل اش کنم و بگویم که چه قدر دلتنگ اش خواهم شد و متاسفم که مجبور است برود و من کاری نمی توانم برای روزهای عمرش که گذشته، بکنم. یادم باشد که روزهای آخری که می خواهد برود مدام پیش اش باشم و مدام بغل اش کنم بی بهانه و مدام بو کنم موهای اش را . همان موهایی که وقتی به دنیا آمد و  توی بغل ام بود نرم و قهوه ای و نازک و ابریشمی بود.  یادم باشد آن قدر لبخند بزنم و دل اش را قرص کنم که به همه بگوید مادرم از همه خوشحال تر است و  قرار است زود زود با برادرک بیاید پیش ام. یادم باشد هرروز برای اش حتا شده یک خط مسیج بزنم و حال اش را بپرسم و بگویم که اگر چیزی لازم داشت حتمن خبرم کند. یادم باشد که هرازگاهی به آن مردی که دارد با دخترم زنده گی می کند زنگ بزنم و مطمئن شوم که حال اش خوب است. وقتی حال او خوب باشد حتمن حال دخترم هم خوب است. یادم باشد حتی اگر آن مرد را دوست نداشته باشم، ته دل ام خوشحال باشم که دخترک ام عاشق آن مرد است و سال هاست که کنار هم لبخند می زنند. یادم باشد که اگر روزی دخترکی داشتم، آن قدر دل اش را قرص کنم و آن قدر عشق برای اش بریزم که اگر روزی جواب بیبی چک اش دو خط باریک و صورتی بود، من اولین نفری باشم که این خبر را بهم می دهد. یادم بماند که اگر روزی دخترکی داشتم، مدام از روزها و دوست ها و دلخوشی ها و غصه های اش بپرسم تا مبادا گاه و بیگاه غم و بغض بیاید سراغ اش. یادم باشد اگر روزی دخترکی داشتم، برای اش هر سال تولد بگیرم و همه ی دوست های اش را دعوت کنم تا وقتی آلبوم بچه گی و نوجوانی اش را نگاه می کند، آه نکشد که کاش روزی تولدی داشتم توی خانه ی پدری ام.  یادم بماند که اگر روزی دخترکی داشتم برای اش دوچرخه ای بخرم و بگذارم تا آن جایی که می خواهد پا بزند و موهای اش توی باد برقصد. یادم باشد اگر روزی دخترکی داشتم هیچ وقت مجبورش نکنم که کاری را کند که دوست اش ندارد. یادم بماند اگر دخترکی داشتم، آن قدر برای اش از دخترکی های ام بگویم که بداند من هم روزی شبیه خودش بوده ام و عاشق همه ی چیزهای دخترکانه ی دنیا بوده ام. یادم باشد شب عروسی اش خوشحال ترین مادر دنیا باشم و مدام ببوسم اش و بغل اش کنم. یادم باشد هیچ وقت منتظر تلفن اش نباشم و همیشه قبل ازین که فکرش را بکند به اش زنگ بزنم. یادم بماند که اگر دخترک ام آن طرف دنیاست، حتمن روزهای سخت و دلتنگی را می گذراند و یادم باشد که به اش زخم زبان و متلک نیندازم. یادم باشد و یادم بماند که اگر روزی دخترکی داشته باشم...هرروز برای ام روز دخترکم است و هرروز برای اش بگویم که روزهای ام بعد از او ...روزهای دیگری ست.