هُر هُر ِ شعله های فلر توی شب...
گل آویز شدن ِ بوی گاز و بوی دریا...
کارگرهای سایت...که انگار همیشه گرسنه اند...
راننده ای که از هیبت و صدای هواپیما می ترسد و من را صد ها متر آن طرف تر پیاده می کند..
هتل شیرینو با آبی که "شیرینو" نیست
بیسکویت لکسوز...کافه های دیویدف...اجیل تایلندی و...
خاکی که زیرش طلاست و روی اش "غم".
بالاخره تبعید شدی . آره ؟
یه دنیای دیگه اس .
و مردمانی از جنس محرم