Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

َSaeed....a cause de tu ُ

 

 

آلمان ، آرژانتین ..ابدارخانه ی موسسه.

، سعید و سماجت هایش برای دیدن مسابقه و نهیب های هراز گاه اش که "باران یه چایی بریزبرامون" و لگد های من روی کفش های تازه واکس زده اش..

، خانم کاشفی که عاشق شیطنت های سعید شده  و خودش هم دل توی دل اش نبود که کلاس را کنسل کند و  بازی را ببیند.

امید که روی ارژانتین شرط بسته بود و کارد می زدی به اش..خون که هیچ ..آب هم در نمی امد.

.اون آقای استاد بد لهجه که فرانسه را با لهجه ی همه جایی حرف می زد ...

 من و آن  همه حال خراب ام ،   اما خندیدن و تماشای فوتبال با کسانی که شاید هیچ وقت دیگر فرصت تماشای فوتبال با ان ها را نداشته باشم.

 

_____________________________________________________________

ـ مرسی سعید.همه اش به خاطر تو بود.تو یه دوست خوب  و باهوشی که من میمیرم واسه وقتایی که از پله ها میام بالا و می بینم خیلی جدی روی مخ دختر خوشگلای موسسه ای و بعد ازین که می رن برمی گردی و می گی..خدایی چشما رو داشتی؟..یا قد و داشتی؟..یا ....رو داشتی؟...یا ...رو داشتی؟   :)))

 ـ .مارادونا چهارتا مشت خورد .

ـ.نه این که علاقه ای به فوتبال داشته باشم...یا نداشته باشم.اما تازه گی ها فهمیده ام که نود دقیقه چرخاندن چشم هایم به دنبال توپ ، و نشنیدن صدای گزارشگر  و فکر کردن به همه چیز جز این که کدام تیم به کدام تیم است  را دوست دارم.این که فوتبال دوست داشتن نیست...هست؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد