Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

از این که صبح از خواب بیدار شی و ببینی کسی کنارت نیست..حالت تهوع به ات دست می ده...

خودتو بالا میاری و ...

دیگه تنها نیستی

 

 

پ.ن.1.تا به حال به "طلاق" این قدر نزدیک فکر نکرده بودم.

پ.ن.2.وقتی حالت بده و حتی یه دوست نداری که بهش زنگ بزنی یا بری پیش اش و باهاش حرف بزنی...دیگه چه فرقی می کنه که حالت خوبه یا بد؟

پ.ن.3.این روزا رنگ ِ شبم.

پ.ن.4...کاش انگیزه و انرژی خریدنی بود.

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1389/04/26 ساعت 12:43

می فهممت....

نازی 1389/04/27 ساعت 00:16

اینم داستانه دیگه. نه ؟ دیگه اسکل نمی شم.

:)..زنده گی همه ش داستانه

محمد 1389/04/27 ساعت 15:43

تنها نیستی ...

باران 1389/04/28 ساعت 09:43 http://friida.blogsky.com

همه تنهان محمد.همه...هر کس بگه نیست دروغگوست.دروغگو نباش.

محمد 1389/04/29 ساعت 08:57 http://keraszard.blogsky.com

از این ور که نگاه می کنم هزار دلیل می بینم که با اونا اثبات کنم که تنها نیستی .. از اون ور که نگاه می کنم می بینم حق با توئه ... ٬ می بینی مهم تنهایی نیست٬ مهم اینه که از کدوم ور نگاه کنی ... دوروغگویی هم همین حکایت رو داره.
راستی تا حالا دقت کردی٬ تو که باران ی هیچ وقت نمی تونی تنها باشی٬ چون اگه تنها بودی حالا باید من بهت می گفتم «قطره» ...

چی شده باران؟... ):

فرزانه 1389/05/02 ساعت 08:14

باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد

منم این روزا رنگ شبم...تازه دارم رنگ خونم ر هم عوض میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد