Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

.امروز صبح گفت:" شما چند وقتیه که کمرنگ اید!"...گفتم:" بله..راستش ..."


نگاهم به پنجره افتاد که اقای ح دوباره  پرده ی آن را  جمع کرده بود.چه جنگ پنهانی ست  بین من و اقای ح ، بر  سر این پرده و نور اتاق!.فقط کنار ابدارخانه نشسته و کشیک من را می دهد  که از اتاق بروم بیرون.بعد با سرعت نور  ، خودش را می رساند  به اتاق من و پرده را جمع می کند !...قصه این طور است که من بر می گردم و با عصبانیت پرده را  می کشم.آن قدر که فوتون های  نوری هم نتوانند داخل شوند.اصرار برای تاریکی از من و ..روشنایی از ایشون.جالب این جاست که بعد از سه ماه ، کوچک ترین حرفی در این باره نزده ایم.اما خب..هردو خوب  می دانیم که به خون ِ نور هم تشنه ایم!


دوباره نگاه اش کردم و گفتم: " بله؟" گفت " می گم چند وقتیه شما کمرنگ اید...".


گفتم:" اره...این تابستون لعنتی با این  خورشیدی که زل زل و  وقیحانه هرروز توی چشمم فرو میره ،  تموم    شه.کاش خستگی های منم با تابستون می رفت  .فکر می کردم با اون مرخصی چند روزه حالم بهتر می شه.مریضیم بهتر شد...اما "مرض " ام نه !از این که صبح چشممو بازکنم و قبل از این که جسمم از روی تخت بیاد پایین ، فکرو خیالام توی ایینه ی دستشویی با نیش باز  منتظرم باشن  ...حالت تهوع بهم دست می ده  ...دیگه حتی انگیزه و انرژی دعوا و بحث کردن با مامان این ها رو هم ندارم.ترجیح می دم همه از دستم ناراحت باشن و پشت سرم حرف بزنن و تلفن هاشون بدون جواب بمونه..تا این که بخوان یه چاقوی دیگه توی کله ام فرو کنن ...".


این جا بود که تازه فهمیدم دارم بلند بلند فکر می کنم.سریع نگاه اش کردم که ببینم بعد از این همه یاوه گویی چه شکلی شده.دهان اش که باز بود.( خدا را شکر که توی دهان ادم ها روشن نیست.والا آن قدری که دهان اش باز بود...حتما کور شده بودم)...چشمان اش هم انگار می ترسیدند روی من ثابت بمانند  .می پریدند مدام. فقط گفت: "ممم. من فقط...  من منظورم  این بود که....خب..این روزها  اخه رنگ پریده این... ارایش نمی کنید؟!!"

 

پ.ن.1: این روزا کمرنگ ام!

نظرات 4 + ارسال نظر
ahmadreza 1389/06/02 ساعت 00:49 http://bia2ir.parsiblog.com

با سلام
شاید برایتان پیش آمده باشد که بخواهید به کاربران وبلاگ خود پیغامی بدهید یا از آنها درخواستی داشته باشید مثلا بخواهید که در نظر سنجی وبلاگ شما شرکت کنند یا اینکه بخواهید تبلیغات یا بنر های خود و دوستانتان را در آن پیغام نمایش دهید و یا فقط بخواهید مطلبی را به آنها بگویید و راهنماییشان کنید بدون اینکه آن پیغام بصورت همیشگی و دایم در وبلاگتان باشد





با قرار دادن کد ابزاری که امروز آن را معرفی میکنم شما در وب خود یک پنجره (بیلبورد) خواهید داشت که میتوانید متن - لینک - عکس و یا بنر های تبلیغاتی خود را در آن قرار دهید و با یک کلید ([x] بستن پنجره ) امکان عدم نمایش آن را برای کاربران فراهم میکنید
با قرار دادن کد های که در ادامه مطلب قرار داده ایم شما یک پنجره در وب خود خواهید داشت که بصورت متحرک از بالا به وسط وبلاگ شما میافتد و این پنجره در تمام صفحات وبلاگ و با هر ورودی برای کاربران قابل نمایش است
جهت دریافت کد و مشاهنده نمونه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید


این ابزار در سه مرور گر اینترنتی موزیلا فایر فاک اینترنت اکسپلورر و گوگل کروم تست شده و هیچ مشکلی ندارد

کد زیر را میتوانید در هر قسمتی از ویرایش قالب خود قرار دهید

برای تست کد اینجا کلیک کنید

دریافت کد


<style>
<!--
.tablighat { font-family: Tahoma; font-size: 10pt; color: #000000; text-decoration: none;
border: 1px dotted #000080; padding-left: 5; padding-right: 5;
background-color: #FFFFFF }
.text { border:1px solid #bdb6b0; FONT-SIZE: 9pt; BACKGROUND-IMAGE: url("http://mohsendavari.persiangig.com/ghaleb/html/4.gif"); FONT-FAMILY: Tahoma }
-->
</style>
<b>
<>
//Specify rate of display (1/freq)
var freq=1

var random_num=Math.floor(Math.random()*freq)
//if (random_num==0)
//window.onload=initbox

var ie=document.all
var dom=document.getElementById
var ns4=document.layers
var calunits=document.layers? "" : "px"

var bouncelimit=40//(must be divisible by 8)
var direction="up"

function initbox(){
if (!dom&&!ie&&!ns4)
return
crossobj=(dom)?document.getElementById("dropin").style : ie? document.all.dropin : document.dropin
scroll_top=(ie)? truebody().scrollTop : window.pageYOffset
crossobj.top=scroll_top-250+calunits
crossobj.visibility=(dom||ie)? "visible" : "show"
dropstart=setInterval("dropin()",50)
}
function dropin(){
scroll_top=(ie)? truebody().scrollTop : window.pageYOffset
if (parseInt(crossobj.top)<170+scroll_top)
crossobj.top=parseInt(crossobj.top)+40+calunits
else{
clearInterval(dropstart)
bouncestart=setInterval("bouncein()",50)
}
}
function bouncein(){
crossobj.top=parseInt(crossobj.top)-bouncelimit+calunits
if (bouncelimit<0)
bouncelimit+=8
bouncelimit=bouncelimit*-1
if (bouncelimit==0){
clearInterval(bouncestart)
}
}
function dismissbox(){
if (window.bouncestart) clearInterval(bouncestart)
crossobj.visibility="hidden"
}
function truebody(){
return (document.compatMode && document.compatMode!="BackCompat")? document.documentElement : document.body
}
</>
<div id="dropin" style="position:absolute;visibility:hidden;left:280;top:94;width:438; height:99">
<table align="center" border="0" cellpadding="6" cellspacing="1" width="100%">
<tr>
<td class="tablighat" dir="rtl">
<p dir="rtl"><span><strong>
<a href="#" onClick="dismissbox();return false" style="text-decoration: none">
<font color="#9A3600">[x] بستن پنجره</font></a> </strong></span></td>
</tr>
<tr>
<td class="tablighat" width="100%" dir="rtl">
<>initbox()</>
<p dir="rtl" align="center"><div style="text-align: center;"><a href="http://4design.ir/" target="_blank" title=""></a><div style="text-align: center;"><font size="2"> </br>

کد - لینک- متن و یا تصویر و تبلیغ خود را در این مکان قرار دهید
<br>
<a style="color: rgb(51, 51, 255);" href="http://bia2ir.parsiblog.com/-1670011.htm" target="_blank" title="دریافت کد"><div style="text-align: center;">Powered By : Zibasazweb </div></a>
</td>
</tr>
</table>
</div>

ربط این کامنت و نوشته ی من..؟؟؟!!!!..پرتقال فروش که سال هاست مرده!!:(

محمد 1389/06/03 ساعت 09:53 http://keraszard.blogsky.com

اوایل دهه هفتاد که وارد تهران شدم٬ با خودم می گفتم زن های ولایت ما سیاه و سفیداند٬ اینجا انگار زن هایشان رنگی اند. بگذریم که حالا زن های همه جا و حتی بعضی مردهایشان رنگی اند٬ آن هم از نوع پررنگش. آنقدر که بعضی وقت ها اعوجاج رنگ می شود٬ طیفی از رنگ های بی قاعده و درهم.
خوشحالم از این که کمرنگ شدی!؟

نازی 1389/06/04 ساعت 09:47

تصور اینکه از دهان مردم نور بیاد بیرون ؛ می ترسوندم. اما فکرش رو بکن ؛ چقدر در انرژی برق صرفه جویی می شد. بس که دهن مردم دائم بازه ...
از فاصله زمانی نوشته هات هم معلومه کمرنگ شدی.

مخلص 1389/06/05 ساعت 13:30

درسته که معمولا باران و خورشید با همدیگه پیداشون نمیشه٬ ولی اگه بشه چی میشه؟

راهنمایی: با «ر» شروع میشه. ببخشید با قرمز شروع میشه (یا با بنفش٬ بسته به این که از کدوم ور نگاش کنید).

رٌب؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد