Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

یکی اردیبهشت




اولین سالی ست که  اردیبهشت  واقعا در چشم های ام " بهشت" است.یا من تا امسال مشکل بینایی و بویایی و لامسه داشتم و اردیبهشت یک فصل بود مثل همه ی فصل ها...یا امسال با همه ی سال ها فرق دارد.این شرکت ِ کذایی ، هیچ چیز که برای ام نداشت ، این یک پنجره ی کنار ِ میز را خوب داشت تا از درختان ِ حیاط و گیاهان ِ چسبکی ِ روی دیوار روبرویی و برگ مو های پیچ در پیچ  که می خواهند دستشان را به پنجره ی من برسانند..، بفهمم که "فصل " ها وجود دارند و رنگ شان عوض می شود و به غیر از تغییر ِ حجمی و وزنی   لباس های ام ، چیزهای دیگری هم این حوالی اتفاق می افتد. ..


همه ی خنکی ِ این روزهای یک خط در میان ابر و باران

همه ی این رنگ های سبز ِ تازه و تمیز

همه ی صبح های ابری ِ پارک ِ ساعی

همه ی  روزهای ارام ِ اردیبهشتی 

...


گاهی حس می کنی کسی توی زنده گیت کرم نمی ریزه.ازون  خدای بالاش گرفته تا همین همکارای توی اتاق...


این "گاهی" ها همه چیز رو خنک تر و سبز تر می کنه...خیلی خنک و سبز...موخیتو وار!


 

نظرات 3 + ارسال نظر
نازی 1390/02/06 ساعت 08:01

«گاهی» هایت مستدام باد !

خروس 1390/02/08 ساعت 15:22

معمولا بعد یک سال مزخرف مذخرف مضخرف مظخرف بهار به نظر زیبای ذیبای ضیبای ظیبا خواهد شد

[ بدون نام ] 1390/02/10 ساعت 13:44

چی چی وار ؟؟؟؟

mohito

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد