من رسما از این کار بدم می آید. این کار پلاستیکی ترین کار ِ دنیاست.هنوز پر نکرده ، خالی می شود و دوباره باید پرش کنی..
اصلا از همه ی مراحل ِ این کار بدم می آید .از شستن و صبر کردن برای خشک شدن اش ...
از اطمینان حاصل کردن که یک نیم قطره هم توی آن نمانده...
از نگه داشتن سوارخ های اش با کف ِ دست و نمک را از ته ِ آن سرازیر کردن...
از سوختن ِ انگشت هایم موقع این کار که نمی توانم بگیرمشان زیر آب تا مبادا یک قطره آب وارد نمکدان شود ..
از فشار دادن ِ ته پوش ِ پلاستیکی با انگشت هایی که باید خشک باشند اما می سوزند ...
کل این قضایا یک دقیقه طول می کشد اما من از همان یک دقیقه به اندازه ی شصت دقیقه متنفرم.
آن قدر که موقع ِ نمک پاشیدن روی غذا ، یاد همه ی این مراحل که می افتم انگشتم می سوزد و ترجیح می دهم که بی نمک غذا بخورم.سالم تر هم هست !
_____________________________________________________________
پ.ن.1. نمکدان یک بار مصرف هنوز درست نشده؟..معطل چی هستند؟
پ.ن.2.یادمه یه بار که اومدم خونه گفتی یه کار عاشقانه کردم!..گفتم:" پاستیل خریدی؟ یه ریموت ِ تلویزیون برام خریدی؟..."...گفتی:"نه .نمکدون ها رو پر کردم!".و من پریدم بغل ات.همون یه بار!..فقط همون یه بار...
پ.ن.3. دیگه کارای عاشقانه نمی کنی.
خیلی اگه خوشت اومد ، بیارم تا تو پرشون کنی!وات دو یو تینک؟
تجربه های کوچک و مشترک. فرض کن سر سفره ای می بینی یک ذره هم نمک در نمکدان نیست، بلند می شوی و همه اون مراحل با عجله انجام می شود تا غذا سرد نشده، فقط توی قسمت آخر فاتحانه چنان درپوش را فشار می دهد که ... بعد عقلت نمی رسد که یکی دیگه برداری یا ولش کنی، پاتیل را ببری سر سفره، می گردی دنبال وسیله ای که درپوش را از داخل نمکدان درآوری اما مگر می شود ... یکی ناخن هایت را هم که حتمن خیلی از ته گرفته ای ...
راستی شما مورفی را می شناسید؟
من مورفی را میشناسم.در تعجبم که اون چه طور منو اینقدر خوب میشناسه!!!
به منم یه سر بزن
الان که سر ِ کارم...نمیتونم این همه راه رو بیام...باشه بعدا!..کی بریم میلک شیک طالبی رو از تنهایی در بیاریم؟؟؟:)