همه ی سرمای عالم انگار جمع شده است توی استخوان های ام.مطمئن ام چیزی هم از قلم نیفتاده.حتی سرمای ِ یخچال های ِ خانه های آدم های عالم.
دیگر سر"ما" یی وجود ندارد...هر چه هست شده سر"من"...و فقط در من..
شک ندارم الان گرمی .حتی شاید داغ باشی...بعد حتی یک تشکر خشک و خالی هم از من نمی کنی ...برای جمع کردن ِ این همه سرما درون ِ خودم...
پ.ن.1.باران این روزها می آید و می رود...
پ.ن.2. سرما دست از سر ِ ما بر نمی دارد چرا؟
ای کاش ای کاش ای کاش ، داوری داوری داوری ، در کار در کار در کار ...
کاشکی کاشکی کاشکی ، قضاوتی قضاوتی قضاوتی ، در کار در کار در کار ...
با سلام و خسته نباشید وبلاگ خوب و مفیدی دارید
از شما دعوت میکنیم از سایت ما دیدن کنید و از بخش های مختلف آن استفاده کنید
کسب درآمد ماهانه500هزار تومن
هدیه عضویت3000هزار تومن
گرفتن زیرمجموعه 500تومن
هر ماه 150هزار تومن هدیه به بازاریاب برتر
فروش محصولات شما
افزایش بازدید سایت شما
تبادل لینک هوشمند
و.......
منتظر حضور سبزتان هستیم
بعله...دقیقا منظور ِ من هم ازین پست همین بود!
ما اهالی کره خاکی، از صمیم قلب از شما سپاسگذاریم، اما حقیقت این است که این ور ما بدجوری گرممان شده است. قحطی سرماست و همه دربدر دنبال ذره ای سردی می گردند. تصور کنید!
کاش اون وقتی که همه ی سرماها رو حواله ی من می کردین...به فکر چنین روزی بودین.متاسفم!
دوسش داشتم!