زن می گوید:" این هم دستت..حالا برو..." ....بعد چیزی را توی کیفش لمس می کند.
مرد هم می گوید:" این هم لبت..حالا برو" ... بعد چیزی را در دهان اش مزه مزه می کند.
و مرد به این فکر می کند که قبل از دیدن ِ زن دو تا دست داشت و زن به این فکر می کند که قبل از گذاشتن لب های اش روی لب های مرد...دو تا لب...
بعد بی این که چیزی بگویند، مرد با یک دست از یک طرف می رود و زن با یک لب از یک طرف دیگر...
این دیگه چه جور متنیه؟!!!
متن ِ این جوری!
و چندی بعد ....
زن که دوباره دو لب داشت یه روز، یه جا، یه نگاه :
- عزیزم اون آقا به نظرت اشنا نبود.... نمیدونم حتما یه جایی قبلن دیدمش...همونی نبود که ... نه حتما اشتباه میکنم.. طفلی !!دستش چی شده
...