Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

جغرافیای کوچک من بازوان توست ... کاش تنگ تر شود این سرزمین به من

یک وقت هایی ..درست مثل همین الان..که پشت میز نشسته ام و سرم توی هزار تا پیج گرم است ..ناغافل می آید زیر پاهای ام  ...روی دو پا بلند می شود و یکی از پاهایم را بغل می کند و سرش را می گیرد بالا و نگاهم می کند و این یعنی "بغلم کن"...
دقیقا نمیدانم چه اتفاقی ممکن است درون مغز یک گربه بیفتد که این کار را بکند.چه نیازی ...چه حسی ...چه جور غریزه ای ممکن است وادارش کند که این کاررا بکند اما چیزی که میدانم این است که بغل کردن تا اخر دنیا بغل کردن است.گربه و سگ و آدم  هم ندارد...


پ.ن.۱.بغل های گاه و بیگاه را دوست داشتم زمانی.طولانی بودن اش مهم نبود هیچ.حالا گاه و بیگاه نمیخواهم.یک بار ..طولانی اش را میخواهم.طوووووووووووووووووووولانی.


نظرات 3 + ارسال نظر
سربه هوا 1390/10/25 ساعت 19:26

...
خودت میدونی چی میخوام بگم...

من این روزا هیچی نمیدونم...هیچی..

فنجون 1390/11/11 ساعت 12:01 http://embrasser.blogfa.com

بغل بغل است ...
و من همیشه از اینکه بغلم کنند لذت میبرم ... اصن یه جور حس امنیت به آدم میدهد .. انگار که وجودت مهم باشد ...

راستش من از گربه میترسم .... اما این مدل توصیفت باعث شد زیر چشمی هم یه نگاهی به گربه ات بندازم.
خوشگل توصیف کردی

امید 1390/11/21 ساعت 08:49

سلام
چرا کامنت منو ثبت نکری
هااااا
شوخی کردم هر جوووور راحتی

امیییییید؟ من همه رو همون روز تایید کردم.بلاگ اسکای ِ خر!:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد