Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

بابا گلدان دارد...بابا درد دارد...

بابا درد میکشد

سرم را برمیگردانم تا بغضم را نبیند

نگاهم می افتد به گلدان های توی تراس که بابا تک تک شان را خودش قلمه زده


بابا درد میکشد

من  و برادرک و مادرم هم


گلدان ها هم...

نظرات 5 + ارسال نظر

باران عزیز از صمیم قلبم آرزو می کنم خدای بزرگ تکیه گاه زندگیتو محکم و پابرجا نگه داره

بهروز 1390/12/11 ساعت 11:10

Quelque fois c'est difficile de parler quand je lis votre blog, peut-etre c'est mieux que je dis rien , mais aussi , je ne sais pas pourquoi , je veux dire quelque chose pour vous calmer
quelque fois je seulment peux esperer que toute ira bien et dans ces situations je me detest

باران عزیز من
برای سلامت کامل پدر بزرگوارت صمیمانه دعا می کنم.. امیدوارم خیلی زود خبر سلامتیشون رو از همین جا بخونم و خیالم راحت راحت شه...

ممنونم

نسل سوخته 1390/12/26 ساعت 23:21

تو هم گرفتار بیمارستان شدی؟
:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد