Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

شیش و بش

1- آقای "ی" دارد ازدواج می کند.قرار است دخترک ِ شیرازی بیاید تهران و سپید بخت شود.


2-   دختران شرکت ِ ما همه شان در لفافه  تهدید شده اند که اگر امروز جواب آزمایش ِ مثبت بارداری شان را از آزمایشگاه بگیرند ، از فردا باید به فکر استعفا باشند.شرکت که "شیش" ماه معطل کارمند ِ باردار نمی شود!!..کارمند ِ باردار اصلا راندمان کار را می آورد پایین.


3-خانم الف بار دار شده اند .به سلامتی و خوشی و مبارکی!.ایشان " شیش" ماه استراحت مطلق شده اند و هم اکنون با خیال ِ تخت ، روی تخت  در خانه به سر می برند .و جای شان از مقام رهبری هم محفوظ تر است  و اگر پا دهد شیییش ماه هم مرخصی بعد از زایمان می گیرند! 


4-من و خانم میم هم "باردار" شده ایم.بار ِ کارهای خانم الف!.حالا مای باردار  مانده ایم و آقای "ی" ی ِ دم  ِ بخت!


5- قرار است قراردادها را بدهند.می گوید:" مال شما شیش ماهه است!"(عجب تصادف مبارکی کردیم با این شیش.چه مقارنت پر شگونی!)


6- می گویم :شیش ماه؟ !بله.خیلی هم عالی."دست ِ گلتون درد نکنه".بعد از سه سال کار چه ارتقایی پیدا کرده ام.!جریان هیچ ربطی به بی ربطی ِ شماره ی یک ندارد!


7- میگویند آقای "ی" فرموده اند خانم ِ باران خانم ، دو شغله هستند.بله دو شغله!.این از دورو بودن هم بدتر است.اصلا دو شغله بودن از دو زنه بودن هم بدتر است.از دوشوهره بودن که خیلی بدتر.از دودوزه بودن هم!.می گویم:" آهاااان.آن کلاس ِ شش بعد از ظهر با فیش حقوقی ِ چهل هزار تومان منظورشان است؟".میگویند:" بله.همان.ای دو شغله ی بدبخت!".می گویم :" لطفا بفرمایید من دو شغله که هیچ "،شیش" شغله ام.(من هم نخواهم این شیش گره خورده به سرنوشتم  !).بافتنی هم می بافم برای سیسمونی ِ مردم.مسیر ِ شرکت و خانه مسافر هم می زنم برای دل ِ خودم!..هرازگاهی تخم مرغ رنگ می کنم می فروشم.راستی یادم رفت ، شب ها هم غذا درست می کنم برای همسایه هایی که مهمان دارند.هرازگاهی هم فرفره  میفروشم سر  ِ کوچه مان که بن بست است!"


8-می گویم :" خانم الف که نیست ، آقای ی هم دم ِ بخت است ، من هم بزرگ تر از بازی های شش ماهه هستم.قرارداد که هیچ ، لازم باشد حقوق ِ یک ماهم را جلوی چشمتان پاره می کنم و می روم که می روم.شما می مانید و شش ماه استراحت خانم الف و  دست های تان و حناهایتان و پوست ِ گردوهای گندیده تان.هیچ انگیزه و علاقه ای هم برای "شیش" ماه ندارم(.عجب عددی شد این "شیش"!)


8- خانم میم بغض می کند.می گوید تو بروی...من هم می روم.می گویم:" من می روم...تو رو هم می برند!" و این سکشن به همین راحتی تبدیل می شود به قلمرو ِ آقای "ی".الکی که نیست.پتروشیمی ست.بسی پول خفته میان ِ چنگال های من و تو!.چرا توی چنگال ما باشد.برود توی قاشق ِ خانم الف و شوهرش و آقای ی و نومزدش و گنگ ِ چهارتایی کامل شود .بچه ی خانم الف که در راه است ، تازه عروس و داماد هم چند وقت دیگر بچه دار شوند و جمعشان بشود"شیش!".(ُshit..دوباره شیش!)


9- الان یادم آمد که ماه تولد من هفت است. اما شناسنامه ام را شیش گرفته اند که نیمه ی اولی باشم و بزرگ تر باشم و جلوتر باشم!


10-موارد بالا حتی یک درصد هم به هم ربط ندارند!



نظرات 4 + ارسال نظر
یونان 1391/01/22 ساعت 12:44

اینها نان نیست که میخورند این جماعت، اینها خون دل ادمهایی مانند توست. اینها روزی نیست که میبرند برای زن و بچه اشان، اینها تف و لعنت هایی ست که حتی اگر تو هم نثارشان نکنی هستی نثارشان خواهد کرد، اینها برای این جماعت گمراه به منطق هستی نه برکتی دارد و نه خیری و اینها نمیدانند که : این جهان کوه است و فعل ما ندا!...امروز حق و حقوق تو را میخورند اما بیخبرند که هستی آوار میشود روی سرشان بزنگاهش که برسد. ..پس غم به دلت راه نده که تو طلبکار جهانی و انها بدهکار تو! اگر دلت قرص است به راه و رفتارت بگذار که دست و پا بزنند در تعفنی که برپا کرده اند! بگذار همه دستهای سیاه و لب و دهان متعفنشان را ببینند!

خروس 1391/01/23 ساعت 09:56

به به چه خبر خوشی . از اینکه چند تا برده بزودی بدنیا میاد بسیار خرسندم امیدوارم سالم و قوی و کاری و تو سری خور و کم توقع باشند و شیش دونگ در اختیار .
بفرما خون پاک آریایی تا سرد نشده؛بفرما بفرما

بهروز 1391/01/23 ساعت 11:04

کوچه مان بن بست است ...

به هم شاید، اما به شیش کللللی ربط دارن همه شون!!!!!
حالا تو واقعا نی نی توی راه داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد