نه اگر خدایی بود باید می دانست که وقتی به بابا زنگ می زنم و پشت تلفن از درد گریه می کند چه میگذرد از من...چه می گذرد به من...
نه اگر خدایی بود نمی دانست که نفس کشیدن هم یادم می رود...؟
نه اگر خدایی بود حداقل به این فکر می کرد که وقتی بابا قطع می کند من باید چه شماره ای را بگیرم و از درد گریه کنم.....
نه..من میدانم .....توی ِ آن "یکی بود یکی نبود" هایی که بچه گی هایم بابا برایم میخواند......آن "یکی" که نبود...همان خدا بود!
ای کاش میان این" بود" و "نبود" یکی دیگه هم بود
ای کاش
اگر خدایی هم نبود من همیشه هستم برای بغض هات...