بعضی وقت ها مطمئن می شم که "خود ِ واقعیم" همون عوضی ایه که ویسکی رو سک می ره بالا و سه تا از همه جلوتره و بعد می ره می شینه یه گوشه و با گریه و خنده همزمان حرف می زنه و بعد هم از هوش می ره و مهمون ها خودشون آشپزخونه رو مرتب می کنن و چراغ ها رو خاموش می کنند و می رن!
هه!
مث من که یه وقتا یقین دارم همون آدم بیخوده هستم که همیشه میخوام انکارش کنم ولی گاهی تو رفتارام رو میشه
من فکر میکنم اکثرمون یه "خود واقعی " داریم که خیلی وقتا میپیچیمش لای زرورق و اون شکلی که هست نشونش نمیدیم یه وقتها هم یهو رو میشه و تازه میفهمیم واقعیه کیه