Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

دومین شبی ست که دارم با فلاکت میگذرانم.برای کسی که عادت دارد سرش را بکند زیربالش و مثل خر دمرو بخوابد ،طاق باز خوابیدن یعنی مرگ! نه راه پس دارم و نه پیش. از چند ساعت پیش صورتم یادش افتاده که ورم کند و یاد چشم هایم انداخته که کبود شوند.منی که از سایه زدن همیشه متنفر بودم  ،یک لایه سایه ی بادمجانی به زور نشسته دور چشم هایم.دیدنی ها شده ام.به مادرک که گفتم ،یک ربع نشده بود که پشت در بود!!!بعد از یک سال و اندی باید حتما پای جراحی  وسط می امد تا پای اش را بگذارد این جا؟ من باید این همه درد میکشیدم تا مادرک را توی خانه ام ببینم؟...بگذرم!

در گِلِ درد بینی ام و خوابم نمیبرد و تنها عضوی که حس اش میکنم همین به قول برادرک "بیست ماغ" است!

نظرات 6 + ارسال نظر
سربه هوا 1391/06/11 ساعت 08:10

عزززززززززززیم!! اگه از کبودیا ناراحتی کمپوت اناناس بخور باران!! یادت نیست؟ همین اناناس ها باعث شد روزی که گچ دماغمو باز کردم بدون هییییییییییییییییییچ کبودی بدوام برم عروسی داداشم !! یادت نیست؟

شیوا 1391/06/11 ساعت 12:38 http://shaparac.blogfa.com

همین یک ماه پیش بود که خواهرم دماغشو عمل کرد حالا که اینجا رو میخونم میبینم اون چقدر جلوی مامانم خودش رو لوس میکرد و غر میزد که اینو میخوام اونو میخوام اینو برام بیارین و ... ولی حالا که دو روزش گذشته یکی دو روز دیگه همه چی خوب میشه
دکتر خواهرم گفت از روز سوم به بعد دیگه کمپرس سرد نزارید و به جاش حوله گرم بزارید تا کبودی ها از بین بره

ممنونم شیوا.اصولا من معتقدم هر کس خربزه میل می کنه به دیگران چه!:)

فنجون 1391/06/11 ساعت 14:40 http://embrasser.blogfa.com

اوخی ...

راستش اصلا و ابدا نمیتونم خودمو جای تو بزارم ...
هم برای طاقواز خوابیدن و هم برای دیدن صورت کبود

اما اکشال نداره ... ایشالا گچ بینی رو که برداشتی، همه این روزها یادت میره و عمری با دماغ سربالا جلوی ملت اینور و اونور میری

حالا بدون شوخی ، الان بهتری؟

بلی بلی خیلی سعی می کنم که بهتر باشم:)

yasi 1391/06/11 ساعت 17:42

نمی دونم چی بگم...باز خوبه که اومده، بعد از یک سال و اندی، حداقل شاید یه جایی گوشه دلت یکم آروم شه...:(

نمیدونم چرا بعد از عمل با این همه درد اینو میگن ولی منم میگم چون اینجوری یاد گرفتم ...مبارکه دخترکم:)

بیا اینم اولین اتفاق خوب بعد از عمل بینی

سلام عزیز دلم
خوبی؟
من نبودم تو چه کارا کردی دختر!!!!! به نظر من بینیت خوب بود اما خب، چون خودمم یه وقتایی به این موضوع فکر می کنم بهت کاملا حق می دم. بینی تو البته با بینی من قابل قیاس نیست! مخصوصا با اون مشتی که پارسال نوش جان کردم!!!
امیدوارم خیلی زود حالت بهتر بشه.. می دونم چقدر بدخوابی آدم رو اذیت می کنه و البته که بعد از یکی دو هفته کاملاً یادت می ره و زیبایی برات می مونه فقط...
دخترک سایه بادمجونی من.....

ترنج عزیزم..دارم به این نتیجه می رسم که این یک "غلطی" بود که توی زنده گیم نکرده بودم و حالا وقتش بود:))..دفاع دیگه ای ندارم برای کار زشتم:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد