Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

کِش می آیانم خودم را!

به بچه ها گفتم که می روم موبایل ام را که توی ماشین جا مانده بردارم. اصرار کردند که یک دقیقه بمان تا چیزی بگوییم.بعد گفتند که می خواهند یک حال عظیم و اساسی به من بدهند و برای همین تاریخ اجرای اصلی را انداخته اند آخر خرداد! این خبر را که دادند همه نیش شان تا بناگوش باز بود و زل زده بودند به من که ببینند چه طور می پرم بغل شان و تشکر می کنم! من اما فک ام چسبید به زمین و بی این که ثانیه ای فکر کنم گفتم:" یعنی چی؟!..یعنی باز تا آخر خرداد باید هر روز بعد از کار تا نیمه شب بیایم تمرین و برقصیم و میزانسن تمرین کنیم؟...چرا تغییرش دادین ؟..می ذاشتین کلک اش کنده شه!...یعنی نه تنها تا الان همه ی جمعه ها و شنبه های تعطیل من به ف.ا.ک رفته ،بلکه قراره تا آخر خرداد همین بساط باشه؟...یعنی الان لطف کردین؟...یعنی همه ی امیدهام برای این که این هفته تموم می شه و از هفته ی بعد مثل انسان زنده گی می کنم کشک؟ چرا نمی فهمید دیگه نمی تونم به این تاتر لعنتی فکر کنم؟...چرا نمی بینید که برام جذابیت نداره تا وقتی ذهنم درگیره خیلی چیزاست.." 

بچه ها به قول خودشان"چِت" کرد بودند!...نمی دانستند لطف شان می شود مایه ی عذاب من.نیکول هاج و واج به همه نگاه می کرد که یک دفعه داد زد" یکی ترجمه کنه لطفا...چی شده؟". 

قبل از این که کسی دهان اش را باز کند سعید رو کرد به نیکول و همان طور که نگاه اش تا ته ِ‌چشم های من داشت می رفت  گفت:" باران داره تشکر می کنه و می گه که اصلا فکرشو نمی کرده که بیست نفر آدم به خاطر زنده گی و گرفتاری های باران بیست جور برنامه ی زنده گی شونو تغییر بدن تا کمک کوچیکی بهش توی این شرایط کنن!..بعد هم می گه که باوش نمی شه همه این قدر به ساعت های کاریش اهمیت می دن و همه ی تمرین ها رو می ذارن بعد از ساعت کاری باران...تا لطمه ای به کار بین المللی ش وارد نشه!".نیکول نگاهم کرد تا مطمئن  شود قیافه ام شبیه کسی ست که این حرف ها را زده. 

شرمنده شدم.روی نگاه کردن توی چشم های بچه ها را نداشتم.باز مغزم را تعطیل کرده بودم و دهان ام را باز .سعید راست می گفت.یکی از معدود بارهایی که راست می گفت در واقع! 

به نیکول نگاه کردم.لبخند زدم و گفتم :"مرسی سعید..دقیقا همین طوره.مرسی بچه ها.." بعد به فارسی آرام گفتم :"عذر می خوام بچه ها من انگار یه چیز دیگه هم با موبایلم توی ماشین جا گذاشتم امروز!"  سعید گفت:"حس قدردانی تو؟ یا شعورتو؟"! خندیدم از این که منظورم را گرفت.سعید هم.همه هم.نیکول هم.

نظرات 7 + ارسال نظر
زهرا 1392/03/10 ساعت 13:48

چه دوستای خوبی

درست می شه همه چی :)

شیدا 1392/03/10 ساعت 15:17 http://ghadefandogh.blogfa.com

حق داشتی باران خودتو سرزنش نکن تو شرایطی که تو داری میگذرونی اولین چیزی که به نظرت میاد بدترین چیزاست
دم سعید گرم دم تو هم گرم که خودتو جم و جور کردی و لبخند زدی
این اجرا رو ما هم میتونیم ببینیم؟

شیدا جان اجرا به خاطر "ناهنجاری های اجتماعی" !!!محدود به سفارت هاست!

مخلص 1392/03/10 ساعت 23:39

خیلی دوست داشتم که وبلاگ عمه ملوک رو بخونم و بدونم نظرش در مورد این پست شما چیه.

نیم ساعتی ست که دارم به این فکر می کنم که اگر عمه ملوک وبلاگی داشت و می خواست در باره ی من ، به ویژه این پست ام بنویسد چه می نوشت!
قطعا و حقا که پست اش می شد یک چیزهایی توی مایه های پست قبلی من درباره ی ایشون و حتی شدیدتر و توهین آمیز ترِ! قبول دارم که من مکه و ولیمه ی ایشان را درک نمی کنم و ایشان تاتر و زنده گی من را.اما فقط می دانم که برای شان کامنت می گذاشتم که تاتر و زنده گی من هر قدر هم نا بسامان و نا هنجار باشد لااقل دل کسی را نمی شکند! واقعیت اش این است که مکه رفتن ایشان توسط همه درک شد و حتی مادر ف ، کسی بود که عمه ملوک را راهی کرد و ایشان به واقع بی هیچ حرف و حدیثی رفتند.اما "ولیمه"؟!! داستان اش جداست...باور کنید که همه ی آن هایی که امشب می روند به ما و خانواده ی ما خواهند خندید.باور کنید که امشب را اگر موکول می کردند به کمی بعد تر..صواب و کوفت و همه چیزش بیشتر بود.

موش کور 1392/03/11 ساعت 07:14

آخ از این لطفای نخواسته ای که باعث عذاب می شه.

میم 1392/03/11 ساعت 09:24 http://gahivaghtaa.blogfa.com

حق داشتی

حق داشتی واقعا

خودتو سرزنش نکن
منم که اینجا نشستم از فکرش تنم درد میگیره

shirin 1392/03/11 ساعت 13:08 http://fidodido.blogfa.com

Qade dustato bedun baran, kheily nAzan :)
Khodeto narahat nakon, to dark mishi, hich iradi b karet ya harfet nist

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد