Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

می موی ِ ما

این عکس را وایبر کرد که "باران این جا بودم امروز" 

  

 

من غرقِ آن آسمان آبی ِ بی ته و غرق آن ساختمان ِ رنگ و رو رفته و آن پرنده های حتما هزار رنگ ِ توی آن شدم.غرقانه ام فکر کنم زیاد طول کشید که گفت:" نمی پرسی چی خریدم؟".پرسیدم" چی خریدی؟" .با یک شکلک ِ زبان اش زده بیرون ،زد که "این!" 

 

 

 

ماندم حیران.که بگویم :" نازی، پرنده ها گناه دارن..چرا خریدیش؟".بعد ماندم میان ِ خودم که " گربه ها گناه ندارن؟..حلزون ها چی؟ فایترها هم که آدم نیستن حتما!".شماره اش را گرفتم.گفتم که زیباست و قرمزی ِ نوک-لبی اش را دوست دارم.اسم اش؟ "می مو"!..آه از نهادم بلند شد.صدای ف توی آن قصه اش پیچید توی گوشم که "می مو می مو می مو".قبل از این که حرفی بزنم گفت:" تنهایی خونه اذیت ام می کنه باران...فکر کردم یه کم فضای خونه رو عوض کنم".یکی با چنگک افتاد به جان ِ دل ام.بغض ام لب ِ لب ام بود .توی سرم می چرخید که عزیزکم..نازی اکم... که این همه التماس فامیل کردم توی این مدت فقط ده میلیون جمع شد و هنوز تا پول رهن ِ یک خانه ی چهل متری ده تای دیگر کم داریم... اما نگران اش نباش و قرار است وامی جور کنیم برای خانه و پشتوانه ات و بابا قرار است پادرمیانی کند و به همین زودی ها به ات می گویم که دیگر آن کارخانه ی زمخت و بدترکیب را بی خیال شو و حقوق سه چهار ماه ات را می دهیم و مرتب و منظم برو چند تا آرایشگاه سر بزن و شروع کن به کار حتی اگر بگویند که باید مجانی کار کنی و خیال ِ‌همیشه ناراحت ات راحت باشد.. 

گفتم:" چه اسم خوبی، اگر ف بود حتما عاشق اش می شد و به اش می گفت "کوچکولو".قول دادم که از توی اینترنت برای اش مطلب پیدا کنم که چه کند و چه نکند برای "می مو". 

این دو هفته همه ی حرف های مان ختم شد به  "می مو". 

که می مو میوه دوست دارد ، می مو ترسوست.می مو توی خانه راه می رود و کمی بال می زند و دوباره برمی گردد توی قفس اش...می مو کسل شده...می مو دارد عادت می کند به من و...تا امروز صبح که ساعت هنوز چهار نشده بود و  نازی زنگ زد که" باران ، می مو مُرد"  

سردم بود و می فهمیدم که مغزم دارد یخ می زند.گوشی توی دست ام خشک شده بود و چشم از ترنج ِ خوابالود که پایین تخت زل زده بود به من بر نمی داشتم.خواستم خودم را بگذارم جای نازی وفکر کنم که صبح از خواب بیدار شده ام و دیده ام که حیوان خانگی ام مُرده. واقعیت دارد ولی هیچ هیچ هیچ دل ام نخواست که یک ثانیه هم به نبودن تُرنج فکر کنم. نازی گریه نمی کرد و همین نگرانم کرده بود. از دهان ام پرید که "خاک اش کن عزیزم...فدای سرت!"...خاک اش کن ..خاک!...فکر کن که ف مُرده و خاک اش کردند!...باور می کنی باران؟...طوری که ترنج نترسد آرام از اتاق رفتم بیرون.تکیه دادم به دیوار راهرو و خودم را سر دادم روی زمین.تازه داشتم بیدار می شدم.دل ام برای آن قرمز و سبز سوخت.بغض نکردم اما اصلا.همان بغض نازی برای آوار شدن ام کافی بود..نیازی به بغض و اشک برای ریختن نداشتم.گفتم" نازی اکم فدای سرت عزیزم..زیبا بود اما به خوشگلی ِ ف بود؟...جون داشت اما هنرمند بود؟...بدن اش گرم بود اما بغل می کرد ما رو سفت؟...فدای سرت...".ترنج سلانه سلانه خودش را رساند به من و شروع کرد به غلت زدن روی زمین.یک لحظه فکر کردم که کاش ترنج نبود و به جای اش ف داشتیم. 

گفتم:" کاش می موها و ترنج ها می مُردن و ف می موند...غصه نداره که خوشگلکم..پرنده بود...نوح که نبود.بذار خونه ت عوض شه...اصلا بچه ی ترنج و تورج رو می دم بهت...خوبه؟"..نمی فهمیدم چه می گوید.هی زمزمه که گناه داشت ..من شاید مراقب اش نبودم..من شاید حواسم نبود..و من هییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییچ نداشتم که بگویم ریمیا.هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییچ.یک هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییچ ِ بزرگ...

نظرات 9 + ارسال نظر
زهرا 1392/05/14 ساعت 12:19

باران بغض کردم.من میرم تو لاکم.فعلا

سلام دوست خوبم
من به کمکتون احتیاج دارم.
من در جشنوارۀ تابستانی نی نی وبلاگ شرکت کردم و شما می تونید بهم کمک کنید.
کافیه با موبایلتون 179 را به 20008080200 پیامک کنید و بهم رای بدید.
خواهش می کنم این کمک و بهم بکنید.
حتی یک رای ارزشمند شما باعث میشه زحماتی که تا اینجا کشیدیم هدر نره.
از این که لطفتون رو دریغ نمی کنید سپاسگزارم.
برای کسب اطلاعات بیشتر به وبلاگم سر بزنید.
سهم شما: دعای خیر مادرم در این ماه عزیز.

شب زاد 1392/05/14 ساعت 12:48 http://unknowncr.blogfa.com

پشمک ساغر هم مرد. چرا تا به یکی عادت می کنیم می میره؟؟؟ اه.

سارا 1392/05/14 ساعت 14:20 http://haleman1.blogsky.com

اتفاقا دیشب امدم احوالتو بپرسم که کم پیدایی و اینا...
نمیدونم باران ، چی بگم

فقط باران جانم ، حالا که ماه رمضون داره تموم میشه سریع چندتا قرار با دوستای خودت و نازی و حتی بچه های وبلاگی حالا هرکی رو که دوست داری جمع کن با هم برید بیرون و سرتون و سرش گرم بشه
چندتا کتاب خوب هم بخر حالا هرسبکی که میپسنده اگر روان شناسی و اینا میپسنده بگو من یه لیست بنویسم بخرید شروع کنه به خوندن

اگه میتونید سفری رو جور کنید حال و هواتون عوض بشه
حالش خوب میشه خیالت راحت

مرسی سارا.لازم باشه خبرت می کنم برای لیست کتاب.اتفاقا علاقه هم داره به کتابای روانشناسی.

shirin 1392/05/14 ساعت 14:41 http://esseblack.blogfa.com

Eyjanam, baran :( nazi :(
Aslan adam mikhad ruzi chand bar bemire baraye nazi :( ruzi chand bar

من روزی چند بار باید زنده بمونم به خاطرش

شی ولف 1392/05/14 ساعت 16:30 http://shewolf.blogsky.com

آدم دوست داره نازی رو محکم بغل کنه ، تا انتهای جهان بدوه ، بعد جایی که هیچ دردی نیست بگذارتش پایین.
شدنی نیست.
حیف.
خوبی ماجرا اینجاست که اگر نمودار زندگی واقعا سینوسی و تکرارشونده باشه، نقطه ای هست که دردها تموم میشن و سیر صعودی آغاز میشه ... تا اون نقطه فقط میشه صبور بود.
که آسون هم نیست.
فقط میشه آدم ها رو محکم بغل کرد و زیر گوششون گفت که "دوستت دارم." و "میگذره ، تموم میشه ، قول میدم."
اینها رو از طرف من به نازی بگو باران.

امروز نینو دقیقا چیزی شبیه به همین رو گفت.که سربالایی تموم می شه یه جایی بالاخره... یا بگم به نازی اینارو یا بیا و خودت بگو

قطعا غم ها و از دست دادن ها یه جا تموم میشه.
خدیا به حق مهربونی نگاه ف هوای نازی رو خودت داشته باش.

دختر نارنج و ترنج 1392/05/15 ساعت 14:48

یعنی تمام کامنتی که گذاشته بودم پرید؟؟؟؟؟....
هی ی ی ی ......
حتماً نباید می گفتم این حرفا رو...
فقط خواستم بگم که........ کاش می مو برای دل نازی می موند.....

:(

میم جین 1392/05/16 ساعت 12:37

ای خدااااااااااااااااااا

چی میگی باران؟؟؟

بارن داری غصه مینویسی ؟؟ این همه بدشانسی فقط میتونه تخیلی باشه

ای خداااا خدا خدا خدایا نازی چی ؟؟/

فعلا روی دور ِ بدشانسیه بچه اکم:( اما تموم می شه این روزا می دونم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد