بعد از یک هفته جنگیدن و چنگیدن وتردید ِ این که "این دو تا بالاخره با هم کنار می آیند اصلا؟" ، بهترین و اولین چیز ِ یک اول ِ صبح مثل امروز ، این بود:
حالا دل ام می خواهد کنارشان دراز بکشم و اندازه ی یک هفته دوباره بخوابم.
آرامش شاخ و دم ندارد .باور کنید.همین ، همین، همین تماشای خواب ِ ساده ی دو نفره ی گربه ای گاهی همه ی طوفان شب قبل و همه ی آن هیاهوهای سفر رفتن و نرفتن و برنامه های به باد رفته و نرفته ات را می خواباندو ته دل ات می گویی:" مهم نیست...همین خوبه"!
تو که انقدر زحمت این دو تا رو می کشی و شب بیداریشو تحمل می کنی حداقل یه نی نی بیار دو روز دیگه بهت بگه مامان لذتشو ببری
نه من به خاطر شنیدن ِ یه کلمه "مامان" همچین اشتباهی نمی کنم:)))
تازه فکر کن بعد این همه زحمت نمی تونم رایانو مجبور کنم به من بگه مامان اسممو صدا می کنه
خب اونوخ من اگه گول می خوردم با این حرف تو و بچه هه به منم نمی گفت مامان...واقعا تو پاسخگو بودی؟؟:)))
وای باران چه خوب
من دلم میخواد ترنج رو بغل کنم.همش حس میکنم تورج کثیفه دوده گرفته
حالا منم با این حرف هر بار نگاش میکنم یاد دوده و دودکش میفتم که!
ای جان دلم اون کوچیکه چشم ابیه خیلی نازه
اسمش تورجه؟
بله.اوشون چشم خاکستری ان و تورج نام:)
mishe axaye bozorgtar vazehtar az pishia bezari...ma ham ghosehamon yademon bere..hey az pishia benevis plz
:))) اسم وبلاگم هم تغییرمیدم به دنیای پشمالوی پیشی ها!خوبه؟:)))
ای جااااااااااااان!!!
واقعاً آرامش یعنی همین....
تبریک می گم باران!
تبریک....
درضمن باور می کنی اگه بهت بگم مارلی به من می گه مامان؟
می گه: ماو ماو.. پشت سر هم. و خیلی هم قشنگ می دونه که چه وقتی باید اینو بگه! صدام می کنه:))))
راستی.... می خواستم بگم منم ترنج تو رو بی نهایت دوست دارم. تورج رو... باورت می شه هر روز تو خونه درباره شون حرف می زنم...
عزیزمی تو.. و هر سه تا بچه ت:)
مارلی میگه ماو ماو؟؟؛)))
منم مارلی رو با این که ندیدم بسیاااار دوست دارم.تو لطف داری همیشه
این فسقلیه چه ملوسه،از توی کارتون پریده بیرون انگار!
:)
من همیشه دلم میخواست یه حیوون خونگی ثابت داشته باشم اما حتی از پس یک گیاه هم برنمیام متاسفانه! :دی
اون فسقلی نصفش زیر ِ زمینه! باید مارمولک میشد نه گربه!
ای جاااااااااااااااااااان
یکی از بجه هاشون رو هم به من میدی ایا؟
اگه یه روز بچه دار شن حتمن:)
باران؟یه سوال بزرگ تو ذهن منه.میشه بپرسم؟عذر میخوام ایناکجا جیش و پی پی شون رو میکنند؟
در یک ظرف خاک که توی تراس واقع شده و نه هیچ جای دیگه؛)
http://shado-shangool.blogfa.com/post/32
:)))))
آره باران.. بذار یه روز صدای مامان گفتنش رو برات ضبط می کنم می فرستم. اگه ببینمت که خیلی خوبه. می بینمت یه روزی خیلی زود... دلم خیلی می خواد بچه ها رو ببینم.
عزیزمی....
یه قرار ِ گربه ای می ذاریم یه روز
من فدای اون کله ی فسقلی تورج خانت بشم.دل منو برده این دودی خاکستری.راستی من تهرانم ها
اون کله ی فسقلی روز به روز داره گنده تر می شه!..همین روزاست سایز ترنج شه
عروسی خوش گذشت؟
عروسی عاااالی بود در پستی مفصل توضیحات خواهم داد.فقط شما به من بگو کی یه باران و یه شبنم قراره همو ببینن؟
زووووود و کور شم اگه دیر شه