Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

یک عاشقانه ی نا آرام

سلام و خوبی و چه طوری و چرا صدای ات این طوری ست و شروع کرد به تعریف که دوستان اش جمع بوده اند و حرف و حرف رسیده به رضا که با آن دخترک ِ شومیز پوش ِ پارتی روی هم ریخته و بیچاره زن اش و بچه های اش  و اِل و بِل. بعد خواستند چند تا فحش نثار رضا کنند اما با هم به این نتیجه رسیده اند که رضا  در نهایت یک "مرد" است و همین کلمه گویای خیلی چیزهاست.اما آن دخترک شومیز پوش ِ پارتی که با مرد ِ‌متاهل ِ بچه دار روی هم ریخته "زن" نیست و فقط یک "ج" است!

هم من سکوت کردم و هم او. خدا خدا می کردم که نرود سراغ آن سوالی که ازش می ترسم، که قبل از این که صدای ام به خدا برسد بی مقدمه گفت:" منم از همون "ج" هام نه؟"

می شناسم اش.خوب.می دانم که چه بر او گذشته و چه شده .خوب می دانم که زنده گی اش با همه ی چاله و دره های اش هنوز عاشقانه می گذرد و خودش هم هنوز نمی داند که چه طور شد آن داستان ِ "او" شروع شد و هنوز و هنوز ادامه دارد و خدا می داند تا کی و چه طور. نه که چیزی بین شان اتفاق افتاده باشد اما خب بی چیز و کم چیز هم نیستند!( فکر کنم تنها اتفاقی که بین شان نیفتاده سکس است! که این که فرصت اش نبوده یا نخواسته اند یا چی ، من نمی دانم واقعا)

فهمید که توی چه فکری ام.دوباره تکرار کرد:" باران...می گم منم از همون "ج" هام؟ خواهشا مثل ِ وجدان ِ‌خودم نگو که نه و این فرق داره و بین شما که اتفاقی نیفتاده و آسیبی به دو تا خانواده وارد نشده و قرار نیست داستان تون به جایی برسه و این صرفا یه دوستی ِ صمیمیه  بی رابطه ست  و  ازین مزخرفات. باران به نظرت من واقعا توی رابطه ام با "او" ،  "ج" ام یا چی؟

 

حالت  ِ گ.ه ِ بی جوابی ِ‌من!

نظرات 22 + ارسال نظر

سلام دوست عزیز
قالب کلاسیک ۲ - دوستونه بروزرسانی شد.
همیار بلاگ اسکای

نوشین 1392/06/04 ساعت 13:56 http://nooshnameh.blogfa.om

.............

خیلی سخته قضاوت کردن... اما خب منم نسبت به این نوع رابطه ها یه همچین موضعی میگیرم و اینکه س ک س بخشی از رابطه است که میتونه باشه یا نباشه اما مسئله اینه که اون هم درگیر یه رابطه با یه مرد متاهل شده... البته اگه درست فکر کرده باشم....
درگیر رابطه ای عاطفی...... نمیتونم هضمش کنم

مرمر 1392/06/04 ساعت 14:55

چی بگم

چه لحظه ی سختی!

دختر نارنج و ترنج 1392/06/04 ساعت 16:35

می دونی باران؟ آدم همیشه درباره دیگران راحت قضاوت می کنه و وقتی نوبت به خودش می رسه می گه مورد ِ من فرق می کنه. باید تکلیف خودت رو با خودت روشن کنی... یا ارتباط با یه آدم متاهل بده،که خب برای من هم بده. یا بد نیست که اگه اینجوره برای دیگران هم بد نیست.. اما این اتفاق معمولاً نمی افته......
درباره دوستت قضاوت نمی کنم اما می دونم که یه روزی، وقتی این رابطه، همین رابطه ی بدون س ک س تموم بشه از خودش متنفر می شه که چرا یه روزی تن به این جور رابطه ای داده؟

برای من حتی حرف زدن درباره ش هم سخته ترنج چه برسه به نظر دادن

شیدا 1392/06/04 ساعت 19:05 http://ghadefandogh.blogfa.com

ادم تو زندگی میتونه بارها و بارها عاشق بشه
قرار نیست همه ی عشقا به وصال برسه
قرار نیست عشق زندگی رو نا اروم کنه
چه بسا که مردی که با دوستت عشقی داره الان زندگی زناشویی ارومتر و بهتری داشته باشه
عشق یعنی ارامش و این ارامش تو همه جنبه های زندگی خودشو نشون میده
قضاوت به عهده خودش و طرفشه ما که تو زندگی هیچکدومشون نبودیم
هرچند شاید اگر اون مرد به رشد کامل رسیده بود و همسرش از نظر روانی به حد کفایت حمایتش میکرد این عشق به زبان اورده نمیشد هرچند که بارها عاشق میشد اما به حرمت خیلی چیزها عشق تازه رو طلب نمیکرد

قطعا ازین سمتی که گفتی بهش یه جور دیگه نگاه خواهم کرد.کاش به تو زنگ زده بود به جای من.

میم جین 1392/06/04 ساعت 22:19

از طرف من بهش بگو



اره اررررررره توهم جج هستی

چه فرقی داری ??? بازی میکنید جفتتون با سرنوشت یه زن و بچه بی گناه

سکس هم میاد غصه نخور


فهمیدی???

باشه باشه..شما خودتو کنترل کن!!..الان مسیج می دم..نه زنگ می زنم...نه نه اصلا پا می شم می رم می گم!!..شما خودتو کنترل کن فقط!

از اردیبشهت می خوانمت
حسی هست که مرا می کشاند
عمقی هست که دلنشین است
ردپایی هست که روشن است
و چقر خوب روایتگر تمام روزهای رفته ات هستی!

من و این همه لطف و حس ِ گند ِ ناتوانی در جبران!

آیدا 1392/06/05 ساعت 11:57 http://1002shab.blogfa.com/

قضاوت کردن خیلی سخته همیشه وقتی به نتیجه کلی می رسی یه استثنا جلوی پات قرار می گیره که فکر کنی حالا چی؟

سارا 1392/06/05 ساعت 13:42 http://haleman1.blogsky.com

بهش بگو خاک برسر اون مردی کنه که برای خوشحالی خودش یک دختر مجرد رو بدبخت میکنه واگرنه که اقا زن و زندگیشو داره !
بهش بگو بکشه کنار نه به خاطر حرفای مزخرف این ادم هایی که حتی میان کامنت میذارن و میگن زن و بچه ی یارو چه گناهی کرده !
بهش بگو بکشه کنار به خاطر اینکه مطمئن باش اون مرتیکه ی خر حاضر نیست از زندگیش به خاطر تو بکشه کنار
بهش بگو ارزشش بیشتر از اینه که نصیب یک مردی بشه که مثابه ی یک سیب گاز زده ست ...
بهش بگو تمومش کنه و خودشو بکشه بیرون ولو که دردناک باشه ولی دردش میارزه ...

سارا جان عزیزم شما هم مثل میم جین خودت رو کنترل کن لطفا!...دوست من مجرد نیست.ایشون متاهل ان و زنده گی شون رو هم دوست دارن در کمال تعجب! بقیه ی کامنتت رو هم می ذارم به حساب عصبانیت شما از دوست من!

مرکوری 1392/06/05 ساعت 14:57

من به شخصه تا حالا هر کاری رو که فکر میکردم محاله یه روزی بکنم کردم اینه که دیگه کسی رو قضاوت نمی کنم.
همین من اگه جای دوستت بودم کلی هم حال میکردم از این عشق افلاطونی و پاک و هزار تا دلیل برا خودم داشتم که مسئله ما با بقیه فرق میکنه ولی از طرفی اگه جای زنه او بودم هم می تونستم خرخره جفتشون و از حرص بجووم و نابودشون کنم میگم همچی جونور عجیبی میتونه باشه آدمیزاد!

saba 1392/06/05 ساعت 16:50

راستش من موافق اینجور رابطه ها نبودم و فکر میکردم کار هردو درست نیست. اما یه دوست بسیار نازنینی دارم که 10-12سال ازدواج کردن و تو یه مقطع چند ماهه به یه آقای متاهل علاقه مند شده بود. رابطه در حد تلفن و اس ام اس بعد هم تموم شد. اون بر اساس این تجربه میگفت همه این حرفا که آدم توی تعهد هست و باید روحی و جسمی وفادار باشه و اگه قرار فرد دیگه ای رو دوست داشته باشه باید از تعهدش در اومده باشه و این قسم صحبت ها فقط تئوریه چون اگه واقعا پیش بیاد اصلا نمیفهمی کی و چه جوری پیش اومده. به همین خاطر منم دارم همه سعی رو می کنم که در این مسائل قضاوت نکنم

سخته فهمیدن اش ولی احتمالا تا قسمتی حق با دوست شماست.

ازونجایی که تو جامعه ی ما مرد و یک حیوونی میبینن که به قلاده وصله و با یک کرشمه همون طوری که بزرگانشون میگن طبیعتشه اصن از خود بی خود میشه و میره دنبال حال و فال هنوزم که هنوزه اگه در چنین روابطی بخواد مقصری تعیین شه خب99/9%تقصیر بر عهده ی جنس مونثه.
و ازونجایی که همه وره قضیه دچار مشکل و برداشت غلط و افکار نادرسته،آدم کلا آچمز میشه تو اینجور موقعیتها...
یاد فیلم زن زیادی تهمینه میلانی افتادم :/

سایه 1392/06/05 ساعت 20:42

میشه به دوستتون گفت که نه ج نیستی اما بی انصافی ... هر چیز پنهانی بی انصافیه. حالا هر بی انصافی ای بسته به نوعش عمق داره. این تیپ روابط از نوع عمیق ـ که وقتی رو بشه تلفات بسیار داره ....

شب زاد 1392/06/06 ساعت 10:26 http://unknowncr.blogfa.com

ای وای.می دونمش.چه بده

مرمر 1392/06/06 ساعت 12:34

همین یکسال پیش بود
زندگی برادر من به خاطر همین عشق ( در ظاهر عشق ) زنش به همکارش از هم پاشید با یه بچه ۴ ساله

الان همون آقای همکار مجرد که با این خانوم ارتباط داشت ولشون کرده با اینکه الان جداشدن و هیچ منعی نداره باهم بودنشون ولی مثل اینکه اون محدودیت باعث جذابیت این رابطه شده بود براش

این وسط به خاطر هوسرانی یه نفر دیگه یه بچه ۴-۵ ساله اذیت شد و داره میشه و جالب اینکه برادر من بیشتر از زنش نگران آینده بچه بی گناهشونه

جالبه برات بگم که این خانوم خودش از کسایی بود که میرفت بالای منبر و از دوستی مردان متاهل و زنان متاهل بد میگفت و احساس انزجارشو اعلام میکرد
نمیدونم آدما چجورین نمیشه آدما روشناخت نمیشه قضاوت کرد
ولی میشه کسی که در یه شرایط ممنوع هست یه خورده بیشتر فکر کنه
بچه ها خیلی ضربه میخورن

ترس ام از اعتمادیه که وقتی میشکنه دیگه سرهم نمی شه!

نیکی 1392/06/06 ساعت 16:28

هیچکس ج نیست. چنین چیزی نداریم. نهایتا آدمها انتخابهای اشتباه می کنند. انتخابهایی که به خودشون، دیگران و یا هر دو صدمه می زنه. انتخاب این خانم هم از نوع آخره. حتی اگه روزی وارد رابطه جدی هم نشن، همین که این احساس رو در مورد خودشون پیدا کردند که ج هستم، به اندازه کافی بده. این از جهت خودشون. از طرف دیگه رابطه با جنس مخالف خیلی زود یه جور دیگه ای می شه. ضمنا همین الان هم مقدار اندکی از احساساتی رو که اون آقا می تونستند به همسرشون داشته باشند به خودشون اختصاص دادند که به نظر من درست نیست.

فکر کنم ایشون منظورشون از ج بیشتر صفتی بود برای توصیف شون و نه این که بعضی ها همچین و همچنان اند.
با این که احساسات هدر می رود موافقم نیکی جان!

شب زاد 1392/06/06 ساعت 19:40 http://unknowncr.blogfa.com

باران.اگه دو سال پیش این پستتو می خوندم بی تامل می گفتم آره ج است.الان می گم نیست.بی تامل می گم که نیست. فقط با خودش درگیره. و دنبال چیزیه که هنوز پیدا نکرده. و کاش با یکی حرف بزنه.با یه حرفه ای

کاش..کاش

محمود 1392/06/11 ساعت 04:08

تا "ج" بودن رو چی معنی کنی و مفهوم بهم ریختن زندگی از نظرت چی باشه، خوبی و بدی و گناه و ثواب هم مثل خیلی چیزای دیگه کاملا نسبیه و نمیشه به شکل مطلق معیار سنجشی براش پیدا کرد، از طرف من بهش بگو: "اگه در مورد کاری که میکنی فکر کردی و به نتیجه رسیدی و داری انجامش میدی به خودت، تفکرت و کاری که میکنی شک نکن و به نحو احسن انجامش بده ..."

این "نسبی" بودن هم کلاهیه که این روزا خوب جوری روی سر کارهای اشتباهمون جا خوش می کنه!به نظرم کسی نمیتونه جز خودشون درمورد کارشون قضاوت کنه و تصمیم بگیره

محمود 1392/06/12 ساعت 02:32

نظر من هم همین بود که ظاهرا بد برداشت و به سختی پاسخ داده شد ... باید یاد بگیرم که دیگه نظری ندم ... ممنون از لطفتون ...

منظور من شما یا کامنت شما یا نظر شما نبود.
ولی چیزی که می دونم اینه که اگر قرار باشه با هر بدبرداشت شدن ، یاد بگیریم که اون کار و دیگه نکنیم باید کلا ارتباطات رو تخته کنیم و کرکره رو بکشیم پایین و فقط تماشاچی باشیم!نه؟

محمود 1392/06/12 ساعت 09:44

به همین دلیله که مدتها تماشاچی بوده‌ام و پس از این هم خواهم بود ...

مختارید و صاحب اختیار

سیمین 1392/06/16 ساعت 00:08

من درکش میکنم
چون هیچکس واقعا نمیتونه قضاوت کنه
ادما تحت شرایط روحی خاص به احساسی توجه میکنن و بغد از اینکه عواطفشون درگیر شد دیگه نمیدونن چی غلطه چی درست و روز به روز این علاقه ای که پنهانی رشد میکنه حتی اگر تمام هم بشه یادش و دل لرزش اون برای همیشه باقی میمونه.
حالا من که درد خودم رو دارم درد قضاوتهای اینچنینی رو هم باید تحمل کنم.
چاره ای نیست جز تسلیم و ترک این علاقه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد