باید بنشینم و زن سی ساله ی بالزاک را بخوانم بالاخره. همان که هر وقت می خواستم سراغ اش بروم با خودم می گفتم بگذار سی ساله شوم تا بتوانم بهتر بفهمم اش. و همه ی این سال ها این"حالا زود است ها" ، یک دلگرمی ِ اساسی از جانب خودم تقدیم به خودم بود که ته اش می رسید به "اوووفففففف... چه خوب که هنوز دهگان ِ سن ام دو است".
خواستم دیروز، یعنی آخرین روز ِ بیستی ام را خودم باشم و خودم و تکلیف ِ خودم را برای همیشه با این "سه شدن" ها و "سه کردن" ها معلوم کنم اما نشد. یعنی نگذاشتند. نینو و سپی و نرگس. اصلا میدانی ریمیا؟ همیشه توی رابطه همین است. وقتی راه می دهی کسی را به زنده گی ات و راه ات می دهد، دیگر خیلی چیزها دست ِ خودت نیست. باید ببینی اش حتی اگر خسته ای، باید تلفن اش را جواب بدهی چون دوست اش داری و نگران توست، باید وقتی جلوی ات اشک می ریزد بلند شوی و بغل اش کنی حتی اگر دل ات نمی خواهد گرمای بدن کسی به ات بخورد. سپی و نرگس را توانستم تا بعد از ظهر دور نگه دارم از خودم. اما نینو؟...از آن سخت هاست!...من گفتم نمی خواهم رانندگی کنم ، گفت می آیم دنبال ات. گفتم می خواهم ریلکس باشم، گفت می رویم شنا می کنیم. گفتم دل ام سکوت می خواهد ، گفت بیا خانه ی من و توی اتاق ِ میهمان "بِکَُپ"! هر چه گفتم گفت نه و نه و نباید تنها بمانی و راه ندارد. گفتم که، همیشه توی رابطه همین است. باید یک جاهایی موبایل ات را پرت کنی و بگویی"به درک" و راه بیایی با دل ِکسی که دوستت دارد و دوست اش داری. با کسانی که تو به اصطلاح مسخره تان "هانیسمک" شان هستی و "هانیسمک" تو هستند!
نصف روز را توی باشگاه انقلاب پرسه زدیم، شنا کردیم، بدون این که حرف زیادی رد و بدل شود. گفت که سکوت خواستن ام را درک می کند و فقط مهم این است که تنها نباشم. بعد یک دفعه موقع برگشتن نمی دانم چرا درک و ادراک اش نم کشید و به سرش زد سرش را توی ایران "مش" کند! داستان ِ نیم روز در آرامش ِمن یک دفعه تغییر پیدا کرد به چهارساعت معطلی توی آرایشگاه و زبان نفهمی ِآرایش گرها و غر و لند ِنینو برای این که چه بر سرش دارند می آورند. چند بار مسیج دادم به سپی و نرگس که دوستان جان من یک فاک فیس ِ واقعی شده ام این جا توی آرایشگاه و نینو هزار تا فوبل روی سرش دارد که مدام غر می زند و من را بکُشید هم بعد از این جا باید باید بروم خانه و به این جای ام رسیده و بگذارید این دم ِ آخری ِ بیستی را توی حال خودم بمیرم! و خب البته یادم نبود این دو تا موجود اچ آر هستند و زیاد نباید به پر و پای شان پیچید چون وقتی قاطی
می کنند خواهر و مادر نمی شناسند عوضی ها!
آخرین ساعت های بیستی ام به اراجیف و قهقهه گذشت و تا خانه بی هوش راندم و از هوش رفتم و صبح که بیدار شدم ، سی ساله شده بودم و این شعر توی اولین دقیقه های صبح شد بهترین و قشنگ ترین اولین روز ِسی ای ایم!
تولدت مبارک.باران سی ساله ی خوب.کاش من هم وقتی به سی برسم قد تو زندگی کرده باشم.قد تو که زبان های زیادی می دانی و کارهای زیادی کرده ای و الان هم داری به آدم ها کمک می کنی با شغلت و با بودنت.نکند توی روز تولدت با کسی قهر کنی ها.حتی اگر آن کس یک عدد شبنم فضول پرروی سمج باشد
نه قهر نمی کنم عزیزم. امیدوارم در سی سالگی انسان خوش قول تری شوم.نقطه.
تولد تولد تولدتتتتتتتتت مبارررررررررررررررررررررررک
این یعنی کیک بدم یا کادو می دین؟
تولدت مبارک باران
سی سالگی خب است و من سی ساله هستم
خب است؟؟؟
اگر تو می گی "خب" است پس حتمن" خب " است!
تولدت مبارک
ممنونم مرمر جان
زادروزت فرخنده باران عزیز.
امیدوارم به هر آنچه که دوست داری امسال در سی سالگی برسی.
ورودت به دهه سوم مبارک.
دهه ی سوم واقعا حجیم و غریبه
Barane naze gugule 30 sale, tavalodesh mobaaaaaaaaarak bashe :)
Khosh basheo khanduno masto sarmast :*
فکر نکنم دیگه سی و گوگول با هم جور دربیان ها
تولدت مبارک باران عزیز.شنیدم میگن اوج زیبایی یک زن در سی سالگیشه.
بالاخره توی هر سنی یه سری ادم واسه دلداری پیدا میشن
مبارکه :)
ایشالا
تولدت مبارک بارانم.................
سی سالگیت مبارک...
وقتی به سن من برسی می بینی که فرقی بین سی سالگی و سی و پنج سالگی و بیشترش نیست. گاهی حتی خیال می کنم خیلی از آن زمانی که هجده ساله شدم هم نگذشته...
تولدت مبارک.............
دیروز هم دوستی بهم همین رو می گفت...که بیست و نه و سی و سی و چند خیلی با هم فرقی ندارند. اتفاق توی سر آدمه که میفته..نه توی روزا و سال ها
تولدت مبارک باران. :***
اصولا باید بگم به درک و بهت نگم... ولی بازم به درک و بهت میگم.
بهترین دهه ی عمر یک زن دهه ی سی ـه.
اصلا راز هم نیست. خیلی باید نفهم باشی که اینو نفهمی.
من پنج سالش رو در هپروت سر کرده بودم تا فهمیدم.
البته به قول دوستم به شرطی که وقتی به چهل رسیدی نگی بهترین دهه دهه ی چهله...
که منهم قول نمیدم.
ولی الان میفهمم دهه ی بیست خیلی گاوه!
گاوی ِ دهه ی بیست و قبول دارم ..ولی دهه ی سی دهه ی "خانوم" بودنه و من حس گاف و ه ای بهش دارم
بارانم
نمیدونم تولدت مبارک ها رو مثل من بالا میاری یا نه من متنفرم ازین تبریک های لوس و خالی و الکی
متنفرم که میگن تولدت مبارک و اصلا فکر نمیکنن جای این جمله یه کاری بکنن و اون اینه که هیچ کاری نکنن بذارن تا شب به حال خودم ضجه بزنم و از زمین و زمان با خودم حرف بزنم و شب اخر شب وقتی که دیگه ته تنهاییمو لیسیدم و فک میکنم دنیا اخرشه یه کاری بکنن یه چیزی که بفهمم دوسم دارن که دنیا تموم نشده که میشه...نمیدونم باران اما فک کنم اولین باره که دارم به زبون میارم چی میخوام اون روز همیشه اولش رو میگم و اونا اولش رو نمیفهمن و من بیخیال گفتن اخرش میشم...
کاش اونقدری برات بودم که ته شب یهو سورپرایزت کنم غزیزکم
دوستت دارم
شیدا 26 ساله از حوالی جنون
یه روز خوب میاد باران میاااااااااااااااااااااااد
شیدا ی بیست و شش ساله..کامنتت و توی جی تاک مرور می کنیم. این موضوع خواستار دیالوگ می باشد!
باران کامنتمو سانسور کن دو جمله اولشو الان دیدم بچه ها تولدت مبارک گفتن فک کنم دلخور شن
به هر حال بانوی خاص و ریبای تهران دوباره شروع کردنت مبارک
من سانسور؟...بچه ها ناراحت؟...مگه می شه؟؟
باران جونم تولدت مبارککک عزیزم هر چی ارزوی خوبه مال تو دوست بسیار عزیزم
باران جونم تولدت مبارککک عزیزم هر چی ارزوی خوبه مال تو دوست بسیار عزیزم
تولدت مبارک باران جونم . سی سالگی من شامل بهترین اتفاق زندگیم بود امیدوارم برای تو هم همین طور باشه عزیز دلم.
چون تولد می رسد از راه
بارها تبریک
روزها تبریک
سال ها تبریک ....
شاعر اون شعر هم هر کسی بوده، بسیار زیبا سروده! چقدر دلچسبه که کسی رو داری که همچین ترانه ای رو برات بسراید.
بلی. خدا دوستان شاعر رو از ادم نگیره.
وای من دیر رسیدم؟
بااااارانم تولدت مبارک . من که یه عالمه عاشقتم خودم تنهایی.کلی آرزوی خوب برات دارم از اینا:تنت سالم دلت خوش عاقبتت بخیر مااااادر
هزارتا هم بوس . از اینا: :*
مرسی. دیر و زود نداره.
راستی اون شعره هم خیلی قشنگ بود خیلی.کاش ما هم شاعر بودیم یا یه هنری داشتیم که میتونستیم یه چیز ی بهت کادو بدیم که منحصر به خودت باشه.
(ما= من +خودم)
شما نسروده عزیزین
نمی خوام شاعرانه ش کنم
ازونایی هم نیستم که نون رو به نرخ روز می خورن
ولی
سی سالگی یه حسی داره. آغاز گام برداشتن برای آروم تر شدنه
برای عمیق تر شدن.
به روزهاش مثبت تر نگاه کن
تا همه ی داشته هات، خوب تر به نظر بیان...
شاد باشی دوستم.
تولدت مبااااااااااااااارک باشه عزیزم
آرزو می کنم امسال زندگیت یه جوره زیبایی خاص و به یاد موندنی باشه برات {بوس و بغل که دوست نداری یه دسته گل (به دلخواه) تصور کن اینجا}
ممنونم مهسا گل و شیرینی دوست دارم
تولدتون مبارک بهترین هارو براتون آرزو دارم
تولدمون؟؟؟؟مرسیش
سلام باران مهر ماهی عزیز سی ساله.
تولدت مبارک. منم متولد ماه مهرم با این تفاوت که 4 سال و 5 روز ازت بزرگترم. بهت قول میدم سال های خیلی قشنگ تری پیش رو داری فقط با این تفاوت که همون جور که هر روز بزرگتر میشی بیشتر دلت میخواد به سن زیر 10 سالگی و بچگی و عالم بیخبری برگردی. زندگی بدجور دو روی سکه خودش رو نشون میده. آدم دوست داره گاهی فرشته مهربون توی پینوکیو واقعی باشه و تو تلخی ها بیاد بهش یه آبنبات بده.
تولد تو هم پساپس مبارک.
تولدت مبارک باران جان.
سپاسگزارم
تولدت مبارک باشه بارانم، چرا بغل دوست نداری من می خوام کلی بغلت کنم. تازه خبر ندای الان خودت تو بغل سی سالگی هستی:)
ممنونم.
بغل که گاهی دوست دارم البته
... و زنده گی ادامه دارد ...می توانم ارزو کنم زنده گی ات تا ان جا که دوست داری ادامه پیدا کند اما نمی دانم دوست داری دیوانه گی ها ، شیدایی ها ، بغض ها ، اشک ها ، عاشقی ها .... و هزاران کوفت و زهر مار دیگری که ؛ هستند ؛ و یا می توانند ؛ باشند ؛ را برای ات ارزو کنم یا نه
این ویرگول نقطه ها ، همان علامت گیومه هستند که امروز کیبوردم هوس کرده جای شان را عوض کند... شاید هم ارزوی کیبوردم برای ؛ تو؛ عوض شدن یا عوضی شدن هست .... من چه دانم !
همه را "درهم" ارزو کن..عوضی شدن را بیش بیش تر آرزو کن
تولدت مبارک باران جان.
مرسی دریا جان
باران سی ساله و دو روزه!آیا بالاخره کی می شود شما را دید؟
باور نمی کنی اگر بگم هی می خوام و نمی شه
بعله که باور می کنم.پس هر وقت که خواستی و شد خودت زود بهم یه ایمیل بزن و بگو.
تولدت مبارک:) شادکام باشی همیشه.
منو یاد سربازم انداختی که اون هم سی سالش بود و هرچی بهش می گفتیم که دیگه تو رو چه به سربازی، از رو نمی رفت و من رو هم از رو می برد. یادش به خیر. از بیست سالگی سربازم بود تا نمی دونم چند سالگی. اصلا سربازیش تمام نمی شد از بس که فرار می کرد. :)
هنوزم فراریه..اما سربازه
میلاد یکی کودک شکفتن گلی را ماند.
چیزی نادر به زندگی آغاز میکند؛
با شادی و اندکی درد.
روزانه به گونهای نمایان برمیبالد؛
بدان ماند که نادرۀ نخستن است،
و نادرۀ آخرین
+++++
تولدت با تاخیر مبارک باد
ممنونم. شما همیشه به موقعید