روز اول.
موضوع: آناتومی و استخوان شناسی.
می روم کنار سخنران ایرلندی مان می ایستم و وقتی حرف های اش درباره ی استخوان" humerus" تمام می شود، می خندم و می گویم"! so...that was humorous "و می خندیم. لحظه شماری می کنم که ساعت بشود پنج و تمام شود این روز اول لعنتی و طولانی که تلفن ام توی راه با یک درصد باقی مانده ی شارژش زنگ می خورد و باورم نمی شود شکستن ِ humerus ِ آقای نویسنده و دور سرم فقط می چرخد" باید عمل شدن اش" و "برنامه های چند روز بعدم" و "گم شدن شارژرم و"..."شب تا صبح توی بیمارستان باید ماندن ام " و همه چیز فاکینگ هیومرس واقعا
عزیزم...
آخ متاسفم....
امیدوارم به زودی بهتر بشن
ای وای!.............
حالا چطورن؟ کمکی از دست من برمیاد بارانکم؟ بی تعارف می گم. می دونم این جور وقتا چقدر کار زیاده. اگه کاری از دستم برمیاد مطمئن باش خوشحال می شم انجامش بدم.
آخ....چی شدن؟ بیا بگو الان چطورن