امروز هیچ کس نیامد خانه مان دیدن آقای نویسنده. فقط مامان و مامان بزرگ و شوهر خاله و مادرک و پسر خاله ها و خواهرک ِ اقای نویسنده و خلاصه "همه" به قول خودشان! من اما می گویم "همه" ی دنیا هم اگر بیایند خانه ی ما اما بابا نیاید...یعنی هیچ کس نیامده.یا برادرک ِ خر حتی.
برادرک درگیر ِ الکامپ بود و بابا درگیر ِ درد ِ زخم های اش.
کاش علم پیشرفت کند همین روزها و زخم ها بی درد کشیدن خوب شوند.
خوندن کامنت گولو برای پست قبل و شنیده شدن همزمان یک آهنگ حزن آلود و بعد هم خوندن این پستت و زخم های پدرت بغضم رو ترکاند باران.
خوب باشی همیشه دختر همینطور اطرافیانت
تو هم مهدیس ِ خوب
دخترک بابایی من.........
انشالله بابا خیلیییییییییییییییی زود خوب بشن.. بهشون بگو باباها که نباید مریض بشن که!!!
واقعا نباید بشن:(
کاش علم پیشرفت کنه و هیچ مریضی تو دنیا وجود نداشته باشه مخصوصا مخصوصا برای بچه ها
من واقعا نمی دونم پس این "علم دون" ها چه غلطی می کنن!!
آمین...
باران چرا برای آپلود کردن عکس هات از پرشین گیگ استفاده نمی کنی؟
چشم
فدای تو بشم دخترک گلم....