Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

درد و دل نامه/سه

فکر کن انسان در غربت باشد آن هم از نوع عرب اش!.( همین امروز بود که یادمان دادند که ایمان داشته باشیم و روی مردم کشورها اتیکت نزنیم و خلاصه همه برادر و خواهر و بی طرفیم. علامت تعجب. باز من می گویم این دوره اسم واقعی اش brain wash است و باز هیچ کس باور نکند. علامت تعجب.)

فکر کن انسان در غربت باشد آن هم از نوع عرب اش. از بوق صبح تا کله ی سگ مجبور باشد سر کلاس بنشیند. بعدش،  از هزار لحاظ عاطفی و عشقی و دلتنگی و جنسی و جنسیتی زیر فشار هم باشد. بعد یک روز سر و کله ی "موبایل" *ها پیدا شود و یک جا افتاده شان با کت و شلوار و بدنی ورزیده و برنزه و عطر ِ مرموز بیاید کنار آدم بنشیند.(این در حالی ست که من به نوبه ی خودم ، رسما بعضی روزها با همان لباس خواب ام می روم سر ِ کلاس!...انسان مگر چه قدر توان دارد؟ وقتی کلاس را می گذارند توی همان هتلی که شده همه ی زنده گی مان، خب فکر این جا را هم بکنند! پسرها که دیگر انگارقسمت شده و  با ما وصلت کرده اند! با دمپایی و باکسر و کلاه حصیری حضور به هم می رسانند!). حالا توی آن فضا، یک "موبایل" با کت و شلوار و عطر و شیو و واکس و عطر و وای عطر و وای عطر بیاید کنار آدم بنشیند.بعد  از قضا...از قضا...از قضا کلنل ِارتش یک کشور ِ خیلی سکسی و شیک باشد و کارش مشاوره ی نظامی دادن و این حرف ها باشد و بعد که کلاس تمام می شود چشمک بزند به تو و بگوید:" چه موهای کوتاه قشنگی!". یا موقع ناهار بیاید سر میز دخترها بنشیند هرروز! یا توی تیم ورک ِ canyon،  وقتی بین زمین و زمان داری تاب می خوری و مثل موش ِ آب کشیده جیغ می زنی و مرگت نزدیک است مثل راکی بپرد و توی هوا بغل ات کند و مثل اسپایدر من بگذاردت روی زمین و بعد وقتی  داری هلاک می شوی از جذابیت ِ نجات دهنده ات، قبل از این که دهن ات باز شود برای تشکر، چشمک بزند و بگوید "د ِ نادا گوآپا".

 آدم توی غربت آن هم از نوع عرب اش، بوق صبح تا کله ی سگ...فشار های عاطفی عشقی روانی جنسی جنسیتی،...

آدم آب از دهان اش نباید راه بیفتد؟!...دختریم، حساسیم، احساسات قوی داریم. آدم نباید حرف زدن یادش برود؟..کلاس از سرش بپرد؟ گردن درد بگیرد از بس کلنل را می پاید؟!..واللا. این دوره شد؟...این کلاس شد؟...این یاد گرفتن شد؟! این برابری و برادری و بی طرفی شد؟ باز من می گویم این ها همه برنامه ریزی شده است و شستشوی مغزی ست و باز برخی می گویند نه!اوضاع بدی شده.معذب شده ایم! دیگر نمی توانیم با قلبی آرام برویم سر کلاس!...باید هرروز دوش بگیریم، لباس مرتب بپوشیم، هی توی حرف زدن مان نگوییم"فاک" و خلاصه عرصه تنگ شده. سخت مان شده با کلنل هم کلام شویم و ایشان اصرار خاصی در هم کلام شدن با ما دارند!

 چاره چیست؟...باید ماند و تحمل کرد. سوخت و ساخت. عطر وای عطر...وای عطر...!



* موبایل ها، جانورانی هستند که مثل ِ چون ما "سرزمین نشین" نیستند. "موبایل" ها در سازمان ما بیس  ِ خاصی ندارند و 

هر شش ماه در گوشه ای از دنیا به سر می برند. در بین این موجودات فقط آن هایی خوش شانس هستند که ماموریت شان می شود ایران و تهران و الهیه و خانه ی دویست متری و رنوی داستر زیر ِ پا و صلح و آرامش طنین می اندازد توی زنده گی شان. آن "موبایل" های دیگر، در "کشاور ِ "دیگر  جز افسردگی و مالاریا و بمب و موشک چیزی نثارشان نمی شود. 

نظرات 16 + ارسال نظر

پس این موبایل ها جز معدود انسان هایی هستن که دعا میکنن شانس بیارن بیان ایران.

بله. ایران کم از بهشت نداره برای کسی که مثلا یک سال توی یه نقطه از افریقا بوده که حتی توی نقشه هم نیست!!

مینروا 1393/02/20 ساعت 08:17

راکی نبوده؟ :))) به نظرم یکم فیل فیری باش باری جونم

میخوام. نمی تونم

رها 1393/02/20 ساعت 08:51 http://rahaomidvar.blogfa.com

باران ؟ یه چیزی بگم؟ کیف کردم از این همه صراحت! :)
جدن کیف کردم :*
میدونی چیه ؟ این حسا رو همه مون داریم یا داشتیم، حالا گیریم نسبت به یه موبایل نباشه، و هر موجود دو پای عطرونه ی دیگه ای! اما اینکه بیانش کنیم اونم به این صراحت، کار هر کسی نیست :)

مراعات کردم!!..بالاخره خانواده رد می شه ازین وبلاگ. دختر جوون رد می شه!...یه پست با پسورد باید بذارم تا صراحتم خالی شه:))))

sheyda 1393/02/20 ساعت 10:54

واااای عطر عجب نقطه ی حساسی...
حدس نزدی عطرش چی بوده؟

والا از قضا از قضا امروز پرسیدم، فرمودن از عطر استفاده نمی کنن و این بوی افتر شیو و صابونشونه!!! قیافه ی من!!!

سیمین 1393/02/20 ساعت 14:40

چه باحال نوشتی دختر
کاملن شرایطت رو درک کردم!

برات بیشتر می گم تا بهتر درک کنی سیمین جون

دختر نارنج و ترنج 1393/02/20 ساعت 16:03

:) نه خدایی این شد دوره؟؟؟؟؟
فدای تو بشم که بالاخره نوشته ت رنگ شادی گرفته...

با این دوره شون:)))

نه نه نه! نهه خدایی حق داری

بیچاره من

باران هی میام پستت رو می خونم و هی دلم موبایل می خواد با اون بوی افتر شیو و صابونش...
عجب افتر شیوی و صابونی هم میزنه لامصب!

من تقریبا هیچی دیگه از کلاس و محتواش نمی فهمم!!:)))

فنجون 1393/02/21 ساعت 08:52

تو این دوره ی فشورده ای که دارین ، احیانا برنامه ی زلال ِ احکام هم براتون نگنجوندن که دخترای مملکت رو نبری تو هپروت و تصور فیلم های چند بعدی؟؟؟
به جان ِ خودم تا دو ساعت بعد این پست مشغول تصویر سازی بودم :)))))))))))))))

بالان میگم بیا یه عکس بگیر بزار اینجا ... ملت خماررررن :)))

عکس می فرستم برات ویژه!!!!!

آیدا 1393/02/21 ساعت 11:01 http://1002shab.blogfa.com/

آه چه دوره ای:))))

در حال حاضر یکی باید من رو جمع کنه اونم منی که فقط وصف العیش رو شنیدم!

همونی که جمع ات قراره بکنه اگر موفق بود بگو بیاد من رو هم

مهسا 1393/02/21 ساعت 12:15

احیانا اونجاش رو جاننداختی که خودش روهم میزنه به اون راه که من اصلا حس نمی کنم یه "موبایل عطریه راکی من انگیزه ساز" هستم؟

والا این اگه بگه من دو ساله حموم نرفتم اما این بوی طبیعی بدن منه هم من باور می کنم!!!!..اونقدر که محکم می گه و زل می زنه توی تخم چشای ادم!!

مهدیه 1393/02/21 ساعت 15:29

خوشحالم که یه کم حال و هوات عوض شده

مینروا 1393/02/22 ساعت 09:38

=)) کامنتا بالا ....

بیاو عکس و بگیر و برای این خیل مشتاق بفرست :دی عکس اون آقا تو شرکت قبلیه رو که نذاشتی بیا و خانومی کن و عکس این یکی و بذار ملت از خماری بیان بیرون :)))

هیما 1393/02/22 ساعت 10:43

وااای دس گذاشتی رو نقطه ضعف من وااای عطر
اونم بوی افتر شیو به به
اونم کلنل فرانسوی یا ایتالیایی
چه شود

جای ما رو خالی کن دختر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد