دوباره انگار زنده گی معنی پیدا می کند. انگیزه های ات برای ادامه دادن یک دفعه از زیر آوار جان سالم به در می برند و زنده بیرون می آیند. دوباره فکر می کنی که می توانی برنامه ریزی کنی و ادامه دهی. یک دفعه گلوی ات از خفه گی رها می شود. خسته گی ِ چشم های ات از بار ِ اشک در می رود. قلب ات دوباره طوری می زند که ضربان اش را می شنوی و لبخندت می آید. روزنه های پوست ات باز می شوند و انگار نفس می کشند سلول های ات. فکر می کنی دنیا آن قدرها هم تنگ و کوچک نیست و هم بزرگ است و هم توی مشت ات. همه ی آدم های آزاردهنده ی دور و برت توی سرت مهربان و غیر آزاردهنده به نظر می آیند یک دفعه و هیچ چیزی دور و بر روی مخ ات نیست. یک دفعه اعتماد به نفس به باد رفته ات برمی گردد سر جای اش. حس می کنی می توانی چهل صفحه نمایش حفظ نکرده ات را برای دو هفته ی بعد حفظ کنی. احساس زشتی نمی کنی که موهای ات توی مهمانی نیم سانت است و براشینگ نکرده ای. احساس به درد نخور بودن نمی کنی و برعکس فکر می کنی که خیلی هم مفیدی...
همه ی این ها و همه ی خیلی بیشترش بعد از دوساعت مشغولیت به پدیده ای به نام ورزش اتفاق می افتد برای یک زن چون منی که منم.
سوالی سخت جدی: آن زن های دنیا که ورزش نمی کنند با حس های گند و "گاف" و ه و "گاو" شان، با یائسگی ِ مغزی شان، با حرکات ِ بورس وار ِ هورمون های شان، با احساسات ِ زنانه شان، چه غلطی می کنند به راستی؟! باید این حس ها را عرق کرد وگرنه پس چه کرد؟؟
مطمئنی فقط ورزش کردی
بلی. بالا و پایین پریدن با موزیک
به به
بالاخره باران
لامصب این ورزش بدجور اعتماد به نفس میده به آدم
فکر کنم به خوردن پناه ببرند.
خیلی برات خوشحالم.
خوشحالم که بهتری باران جون ورزشکارم :*
راستش باران خیلی خوشحالم که بعد از مدتها پر شدی از این همه حس خوب.راستش من یک بار رفتم کلاس ایروبیک ثبت نام کردم اینقدر بهم سخت گذشت و اینقدر بد بودکه نه تنها تا آخر دوره ادامه ندادم بلکه فکر کردم همه کلاسهای ورزش انطوریه.این بود که به جرگه ْآن زنهای دنیا...ْ پیوستم.!!!!!
زود قضاوت کردی. خیلی زود. آخه زن های دنیا با یه جلسه باید جا بزنن؟؟؟
من تجربه شکست در دو دوره ایروبیک رو دارم ! رقص رو امتحان کردم بهتر بود و الان دارم به زومبا فکر می کنم:)) برای من تنبل و فراری از حرکات طاقت فرسا، زومبا جواب میده احتمالن :))
بنده دقیقا این پست رو بعد از دو ساعت زومبا به نگارش در آوردم!!! بعلی...بعلی. حتی سی دی هاشم اومده انگار
لطفا به وبلاگ من سر بزنید
خوشحال می شم
ورزش مخدر بی نظیریه و صد حیف که فعلأ به علت آسیب زانو ازش محرومم.من اگه یه روز ورزش نمی کردم مثله معتادی میشدم که خماری میکشه و الان ماههاست که تو خماریم!
فکر کن وقتی هم خوب بشم بهترین ورزش برام شناست که بلد نیستم و از آب می ترسم...
آخ آخ آخ. دیدی مواظب نبودی؟:(...شنا که بهترینه. غر نداره
اون زنهایی که از سر تنبلی ورزش نمی کنن رو نمیدونم ولی اونایی که مثل من مصدومن حال گهشون روزی هزاربار میاد سراغشون و میرن یه لگد نثار تردمیل و دمبل و هالترشون می کنن تا خوب بشن ولی نمیشن!
میدونی شرایط وقتی بغرنج میشه که همسرت یه ورزشکار حرفه ای باشه و هر روز بره تمرین
خفه ش کنیم؟
بهتر می شی و دوباره شروع می کنی. ورزش ورزشه...فرقی نداره چی باشه. اون قیافه تو هم درس کن.
وات؟
لپ مطلب رو کشیدی باران عزیز
من یوگا می رم وعالیه
باید ورزش کرد خیلی حس خوبیه
چه عالی!
تصویر آن جوانه در ذهنم نشست که آرام آرام، از میان سپیدی برف، سر بلند کرد و به آفتاب خندید!
حس های خوبت ماندگار...