_ یک ریپورت" ساده و مختصر"!! از ز.ه.ر.ا ک.ا.ظ.م.ی و "آقای"!!!! م.ر.ت.ض.و.ی می شه بنویسی پلیز؟
توی سرم داد زدم که "ساده و مختصر"؟!..."آقای"؟!...بعد یادم می افتد که کی هستم و آن طرف کی هست و اصلا ما این جا چه می کنیم و چه نمی کنیم و فقط می گویم : sure
ده تا پیج و کوفت و زهر مار باز می کنم...
از آن صفحه سرم محکم می خورد به آن یکی صفحه...
از آن تصویر پرت می شوم به آن یکی تصویر...
از آن فیلم کشان کشان می برندم به آن یکی فیلم...
ناخن های ام تیر می کشند و صدای شکستن انگشت های ام توی سرم می پیجد انگار...
پنج ساعت است که نه ریپورت ساده و مختصر!!م جمع می شود و نه اشک های ام...
اینو ببین :دی
https://www.facebook.com/humansofnewyork/photos/a.102107073196735.4429.102099916530784/711622688911834/?type=1
آشنا نیست به نظرت؟! :دی
اوا. این کوچول آقا طوسی منه که
زخمهایم را پنهان کردم تا مهربانی را نرنجانم
اما او پنهانی گریست
جای زخمها را دیده بود
خیلی وقته هیچی نظر نذاشتم اینجا . می خونم ولی نظر نذاشتم . گفتم بیام نظر بذارم نگران نشی :دی
راجع به پست هم لالم . حرفی هم مگه می شه زد؟
نگران که بودم :)
تشریف بردن نیویورک در غیاب شما :دی :دی